#روایت_کرمان
پای کار حاج قاسم
🌿تو راه گلزار یک موکب با همه فرق داشت، یک علامت سیزده تیغه جلوی ورودیاش بود، منقل زغال و آتشش از بقیه منقلهای آنا بزرگتر بود.
حدود سه چهارمتری طول داشت و نیم متری هم عرض، یک تنه بزرگ درخت داخلش گذاشته بودند که فقط بخش کوچکی از آن میسوخت و هیچ شعله ای به سادگی حریفش نمیشد و برای دو سه روزی زغال داشت برای دوسه تا کتری بزرگی که در کنارش بود، چند ثانیه کافی بود تا کنارش بایستم و بوی دود بگیرم. دم غروب بود و جمعیت در حال زیاد شدن. با یکی از کسانی که جلوی موکب بود سلام علیکی کردم و دست دادم؛ دستش گوشتی بود وگرم، انگار دستم دست یک بچه بود که در دستش گرفته بود، پرسیدم مسئول این موکب کیه؟ گفت حاج علی شیروانی؟ بعد هم تعارفم کرد که به داخل موکب بروم.
🍂حاج علی از اصالت شهدادیاش گفت و گفت: ما کربلا که میرفتیم اسم موکبون رو گذاشتیم موکب رانندگان. بعدش هم که حاجی به شهادت رسید، اینجا توی گلزار کرمون زدیم اسمشم گذاشتیم موکب رانندگان دیار حاج قاسم، رانندهها این همه وسایل میبرن این ور و اون ور، کربلا و اربعین و اینجا ولی اسمی ازشون نیست، بعدشم میخواستیم بقیه رانندهها هم بکشونیم به این سمت. به عشق حاج قاسم اومدیم پای کارش. کل سالم پنجشنبه جمعهها اینجاییم.
دیروزم که انفجار شد، سه تا از بچههای شهداد هم شهید شدن. که یکشنبه برای تشییعشون توی شهداد برنامه داریم.
_____________________
📌کانال
#تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗
https://eitaa.com/Tanhamasirkerman