#گپ_روز
#موضوع :
«بیچارگی در حل مسئله»
✍ آنقدر متانت و وزن در روحش هست، که در تمام این سالها کمتر وقتی بود، نیازش را به زبان بیاورد. بیشتر حلالِ مشکل این و آن بود! اساساً شخصیتش شخصیتِ حمایتگر است.
• اما اینبار مسئله فرق میکرد!
مشکل مربوط به آخرتِ کسی بود که من میدانستم از جان برایش عزیزتر است. و او میبایست هر طور هست، این مشکل را از عزیزش رفع میکرد اما بتنهایی این کار از دستش برنمیآمد.
• در ظرف دو سه روز، چند بار آمد سراغم و از من خواست کمکش کنم. تا آن لحظه هرگز این تقلّا را برای کاری از او ندیده بودم. کلّا سماجت جزو ذاتش نبود.
• هرچه پس انداز داشت و من داشتم روی هم گذاشتیم تا حدی این مشکل را تخفیف دهیم و بعد یک راه حل اساسی برایش پیدا کنیم.
• امروز جمعه است و من نشستهام گوشهی اتاق جلساتِ خالی!
خالی از هیاهوی روزهای دگر ...
داشتم فکر میکردم کاش دستم اینقدر کوتاه نبود و میرسید به تو!
اینکه احاطهی تو شرق و غرب عالم را به یک میزان فرا گرفته و تو در تمام ذرات عالم به یک میزان حضور داری، یعنی دست من از ادراکت کوتاه است.
√
ندیدنِ چیزی که هست، مشکلش مربوط میشود به من!
مربوط نمیشود به تو!
در این استیصال، یاد آن نیاز و پیگیری برای رفعش افتادم.
نیازش واقعی بود که پیگیری افتاد به جانش!
حتی وقتی دید تنهاست و اینکار کار او نیست، مرا صدا کرد تا باهم کاری کنیم!
یادم که رفت دوباره صدایم کرد!
و قطعاً منتظر من نمیماند اگر پاسخ نمیگرفت و میرفت سراغ دیگری ..
• «نیاز» شاید مرا به این دفتر خالی کشانده ،
همینکه منتسب است به تو،
و رفت و آمدها و کارهای اینجا را خیلی وقتها خودخواهانه به اسم تو ثبت میکنیم باز هم شاید توان تسکین درد عصر جمعه را داشته که اینجایم!
√
استغاثه چیزی جز همین «بیچارگی در حل مسئله» است آیا؟
خدایا ما در «حل مسئلهی دنیای بیامام» بیچاره و ناتوانیم! رحم کن بر ما که با دستان خودمان، خودمان را دفن کردهایم.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر