دکتر، امروز این دیوونه درازه واستاده بود پشت نرده‌های حیاط؛ داد میزد: بابا، خوش انصافا.. دروغو که تو کل سال میگید، سیزده رو بذارید واسه گفتن همون حقیقتی که نگه‌داشتین واسه پنجشنبه‌های سر قبرمون.. :) میگم دکتر، مطمئنی این دیوونه درازه، دیوونه‌ست؟؟