﷽📚🕥 (ع) خواب ديدن عجيب يعقوب عليه‏السلام و سفر به حاران‏ در اين ايام كه يعقوب سال‏هاى نوجوانى را مى‏گذراند، شبى در عالم خواب ديد نردبانى از نور نصب شده كه يك پلّه آن از طلا و پلّه ديگرش از نقره است و فرشته‏اى بر روى آن نشسته است، يعقوب بر آن فرشته وارد شد و سلام كرد، فرشته به يعقوب گفت: برخيز به سوى حاران‏ برو و در آن جا زمامدارى به نام لابان دايى تو زندگى مى‏كند، دخترى به نام راحله دارد، از او خواستگارى كن، كه خداوند از نسل او فرزندان فراوانى مثل فراوانى قطره‏هاى باران و برگ درختان در يك بيابان وسيع، به تو عنايت فرمايد. يعقوب وقتى كه از خواب بيدار شد، وسايل سفر به سوى حاران را فراهم كرد و به آن ديار مسافرت نمود. از قضاى روزگار، لابان نيز در قصر خود در عالم خواب ديده بود كه مردى براى خواستگارى دخترش راحله مى‏آيد، و نشانه او اين است كه نيروى چهل مرد را دارد، وقتى كنار چاه آب مى‏آيد، سنگ روى چاه را كه بايد چهل نفر بردارند و كنار بگذارند، او به تنهايى بر مى‏دارد. از اين ماجرا چندان نگذشت كه لابان از ايوان قصرش ديد مردى كنار چاه آمد و خدا را به عظمت ياد كرد و به تنهايى سنگ را از روى چاه بلند كرده و كنار گذاشت و دلو چاه را كشيد و حوض را پر از آب نمود. لابان نزد يعقوب رفت و مقدم او را گرامى داشت و او را به قصر خود برد و از او پذيرايى گرمى نمود، و دويست گوسفند و چهل گاو به او اهداء كرد. طبق بعضى از تواريخ، با يكى از دختران لابان ازدواج كرد، پس از مدتى آن دختر كه داراى دو پسر شده بود از دنيا رفت، يعقوب با دختر ديگر لابان ازدواج كرد، او نيز پس از دارا شدن دو پسر از دنيا رفت، به همين ترتيب يعقوب با شش دختر او ازدواج كرد و آخرين آن‏ها راحله (يا: راحيل) بود كه او نيز پس از وضع حمل يوسف عليه‏السلام از دنيا رفت. بنابراين، يعقوب داراى دوازده پسر از شش زن شد. ولى طبق بعضى از تواريخ ديگر: يعقوب با راحله ازدواج كرد، سپس با خواهر او اليا ازدواج نمود (و طبق قانون شرع آن عصر، ازدواج با دو خواهر، در يك زمان، اشكال نداشت.) سپس لابان به هر كدام از دخترانش كنيزى بخشيد، و آن دختران كنيزان خود به نام‏هاى زلفه و بلهه را به يعقوب بخشيدند، در نتيجه يعقوب عليه‏السلام داراى چهار همسر شد، و از آن‏ها دوازده پسر گرديد. نام‏هاى دوازده پسران يعقوب چنين بود: راوبين، شمعون، لاوى، يهودا، يساكر، زبولون، يوسف، بنيامين، دان، تفتالى، جاد، اشير، كه هر دو نفر از آن‏ها (بنابر داشتن شش زن) از يك مادر بودند، حضرت يوسف و بنيامين از يك مادر به نام راحيل (يا: راحله) به دنيا آمدند. حضرت يعقوب عليه‏السلام با پسران خود پس از مدتى، به كنعان كه در هفت منزلى مصر واقع بود بازگشت، و زندگى خود را در همان جا آغاز نمود، و تا سال‏هاى پيرى سكونت در آن جا را برگزيد. يعقوب عليه‏السلام مرد كار و تلاش بود، فرزندان خود را با تعليمات توحيدى پرورش داد، و آن‏ها را به كار و كوشش فرا خواند، همه آن‏ها با سعى و تلاش، هزينه زندگى خود را تأمين مى‏كردند، و بيشتر به كار دامدارى، و كشاورزى اشتغال داشتند. يعقوب عليه‏السلام در كنعان به عنوان يك شخصيت ممتاز و برگ زاده و بزرگوار و داراى فرزندان برومند شناخته مى‏شد، همواره به مستمندان كمك مى‏كرد، و سفره‏اش براى مهمانان و تهيدستان گسترده بود. او هر روز گوسفندى ذبح مى‏كرد، قسمتى از آن را به مستمندان انفاق مى‏كرد، و بقيه را غذا درست مى‏كرد و با اهل و عيالش مى‏خوردند. به اين ترتيب زندگى پرهيجان و خوش و خرم يعقوب عليه‏السلام مى‏گذشت، و يعقوب به خاطر عبادت و بزرگوارى و رسيدگى به امور مردم، همواره مورد احترام مردم بود، و با شكوهمندى مخصوصى به زندگى ادامه مى‏داد. •••✾❀🕊✿🕊❀✾••• کانال 👇 @Targomeh