🌹🌹🌹 📿 ⬅️داستان اصحاب رقيم➡️‏ 🌺در آيه كهف چنين آمده است: ✨ اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحابَ الكَهفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِن آياتِنا عَجَباً✨ 🌱آيا گمان كردى داستان اصحاب كهف و رقيم از نشانه ‏هاى بزرگ ما است⁉️ ✅در اين كه اصحاب رقيم كيانند، بين مفسران و محدثان اختلاف نظر است. ✨ بعضى بعضى گفته‏ اند: رقيم كوهى است كه غار اصحاب كهف در آن جا است ✨بعضى گفته‏ اند: رقيم نام قريه ‏اى بوده كه اصحاب كهف از آن خارج شدند ✨ به عقيده بعضى رقيم نام لوح سنگى است كه قصه اصحاب كهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب كهف نصب كرده‏ اند و يا در موزه شاهان نهاده‏ اند ✨ و به عقيده بعضى رقيم نام كتاب است ✨ و به عقيده بعضى ديگر، منظور ماجراى سه نفر پناهنده به غار است‏ كه داستانش چنين مى ‏باشد👇 📒در كتاب محاسن برقى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )چنين نقل شده 👈سه نفر عابد از خانه خود بيرون آمده و به سير و سياحت در كوه ودشت پرداختند، تا به غارى كه در بالاى كوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند، ناگاه (بر اثر طوفان🌬 يا...) سنگ بسيار بزرگى از بالاى غار، از كوه جدا شد غلتيد و به درگاه غار افتاد به طورى كه درِ غار را به طور كامل پوشانيد ⚫️ آن سه نفر در درون غار تاريك ماندند⚫️ 🔺 آن سنگ به قدرى درِ غار را پوشانيد كه حتى روزنه ‏اى از غار به بيرون به جا نگذاشت، از اين رو آن‏ها بر اثر تاريكى، همديگر را نمى‏ ديدند.❌ ⭕️آن‏ها وقتى كه خود را در چنان بن بست هولناكى ديدند، براى نجات خود به گفتگو پرداختند⭕️ 💯 سرانجام يكى از آن‏ها گفت: هيچ راه نجاتى نيست جز اين كه اگر عمل خالصى داريم آن را در پيشگاه خداوند شفيع قرار دهيم، ما بر اثر گناه در اين‏جا محبوس شده‏ ايم، بايد با عمل خالص خود را نجات دهيم. اين پيشنهاد مورد قبول همه واقع شد.✅ 1⃣اولى گفت: خدايا❗️ مى ‏دانى كه من روزى فريفته زن زيبايى شدم، او را دنبال كردم وقتى كه بر او مسلط شدم و خواستم با او عمل منافى عفت انجام دهم به ياد آتش دوزخ🔥 افتادم و از مقام تو ترسيدم و از آن كار دست برداشتم خدايا❗️ به خاطر اين عمل سنگ را از اين جا بردار.🤲 👈 وقتى كه دعاى او تمام شد ناگاه آن سنگ تكانى خورد، و اندكى عقب رفت به طورى كه روزنه ‏اى به داخل غار پيدا شد🔅 2⃣دومى گفت: خدايا❗️ تو مى ‏دانى كه گروهى كارگر را براى امور كشاورزى🌾 اجير كردم، تا هر روز نيم درهم💰 به هركدام از آن‏ها بدهم پس از پايان كار، مزد آن‏ها را دادم، يكى از آن‏ها گفت: من به اندازه دو نفر كار كرده ‏ام، سوگند به خدا كمتر از يك درهم نمى ‏گيرم، نيم درهم را قبول نكرد و رفت. من با نيم درهم او كشاورزى نمودم، سود فراوانى نصيبم شد، تا روزى آن كارگر آمد و مطالبه نيم درهم خود را نمود، حساب كردم ديدم نيم درهم او براى من ده هزار درهم سود داشته، همه را به او دادم، و او را راضى كردم اين كار را از ترس مقام تو انجام دادم😔 اگر اين كار را از من مى‏ دانى به خاطر آن، اين سنگ را از اين جا بردار🤲 👈 در اين هنگام ناگاه آن سنگ تكان شديدى خورد به قدرى عقب رفت كه درون غار روشن شد، به طورى كه آن‏ها همديگر را مى ‏ديدند، ولى نمى ‏توانستند از غار خارج شوند.🔆 3⃣سومى گفت: خدايا❗️تو مى‏ دانى كه روزى پدر و مادرم در خواب بودند، ظرفى پر از شير🥛 براى آن‏ها بردم، ترسيدم كه اگر آن ظرف را در آن جا بگذارم، بروم، حشره ‏اى داخل آن بيفتد، از طرفى دوست نداشتم آن‏ها را از خواب شيرين بيدار كنم و موجب ناراحتى آن‏ها شوم، از اين رو همان جا صبر كردم تا آن‏ها بيدار شدند و از آن شير 🥛نوشيدند، خدايا ❗️اگر مى ا‏دانى كه اين كار من براى جلب خشنودى تو بوده است، اين سنگ را از اين جا بردار🤲 👈وقتى كه دعاى او به اين جا رسيد، آن سنگ تكان شديدى خورد و به قدرى عقب رفت كه آن‏ها به راحتى از ميان غار بيرون آمدند و نجات يافتند.☀️ 🌹سپس پيامبر‌( صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مَن صَدَقَ اللهَ نَجَاه🌹 ✨كسى كه به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد رهايى و نجات مى ‏يابد.✨ ................................................. کانال 👇 @Targomeh