✍پاسخ :
اینکه می پذیریم هر دو مورد فوق، تاثیر زیادی در روند شکل گیری قیام و به وجود آمدن حوادث بعدی داشته اند.
ولی هیچکدام عامل تعیین کننده و اصلی نیستند، یعنی اگر بر فرض دستگاه یزید از امام حسین(علیه السلام) بیعت هم نمی خواست، و بر فرض، کوفیان هم نامه نمی نوشتند، امام حسین(علیه السلام) سکوت نمی کرد و دعوت الهی خویش را ادامه می داد و بر ناحق بودن یزید و احقیت خود تاکید می کرد.
امامی که در زمان معاویه در خطابه اش علمای امت، اصحاب پیامبر و تابعین را نسبت به سکوتشان توبیخ می کند، چگونه به خود اجازه ی سکوت بدهد؟!
و بگوید؛ حال که از من بیعت نخواسته اند و حال که از من کسی دعوت نکرده است پس سکوت کنم؟!
امامی که گفت : جدم رسول خدا(ص) فرمود :
اگر کسی در برابر سلطانی که ظلم پیشه ساخته، حرام خدا را حلال کرده، عهد و پیمان الهی را شکسته، و با سنت رسول اکرم(ص) جنگیده، سکوت اختیار کند و اعتراض نکند، سرانجامش با آن سلطان یکی است، چگونه خود حرکت نکند و اعتراض خو را آشکار نکند؟!
حسینی که خود را محب معروف و دشمن منکر می داند، حسینی که بالاترین منکر را حکومت یزید می داند، آیا به صرف اینکه از او بیعت نخواسته اند و به بهانه ی اینکه دعوتی از او نشده است تسلیم منکر می شود؟!
آیا سکوت امام شهید(علیه السلام) در فرصت خوبی که بعد از مرگ معاویه پیدا کرده، تأیید حکومت نوپای یزیدی نیست؟!
پس هرگز سخن امام حسین(علیه السلام) را با لشکر کوفه که فرمود :
رهایم کنید تا در جایی دیگر غیر از کوفه روم به معنای لب فرو بستن او نیست و دشمن هم این را فهمیده بود که به او چنین اجازه ای نداد.
عنصر اصلی در مواضع امام «دعوت به اصلاح» ، «اتمام حجت بر خود و بر مردم» و «روشنگری وتبیین حقیقت» است.
امام حسین(علیه السلام) نه در پی ایجاد اختلاف بین امت بود، و نه در پی شروع جنگ!
چنانکه خود تصریح داشت ولی با ظلم و فساد هم سر سازش نداشت.
سیدالشهداء(سلام الله علیه) در نامه به بصریان نوشت من شما را دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبرش می کنم چرا که سنت را میرانده و بدعت را احیا کرده اند، اگر از من تبعیت کنید شما را به راه ترقی و رشدتان هدایت می کنم.
معنای این سخن اینکه من مثل همه پیامبران، مثل همه امامان و مثل همه مصلحان دست از دعوتم برنمی دارم، پس عنصر اصلی قیام همین است، و روشن است اگر از او بیعت بخواهند، دست بیعت با ظالم و مفسد ی چون یزید نمی دهد، و روشن است اگر گروهی از امت از او دعوت کنند، عاقلانه ترین راه را که فرستادن نماینده است انتخاب می کند تا برای همگان حجت تمام شود، ولی اگر هم قصه ی بیعت و ماجرای نامه نگاری هم نبود، حرکت اصلاحی او ولو به نحو دیگری ادامه داشت.
📚منبع :
پایگاه اطلاع رسانی استاد محمد عندلیب همدانی
http://www.andalibhamedani.ir
@andalibhamedani
@TarikhEslam