4⃣4⃣1⃣ و شکایت نزد جدّ گرامی خود می برند!👇 ✅راوی می گوید : بعد از حضور و استقبال مردم مدینه از کاروان اهل بیت(ع) و ایراد خطبه توسط امام سجاد(ع)، حضرت زینب کبرى(س) خود را به مسجد حضرت رسول اکرم(ص) رساند. در حالی که؛ 📋《فَأَخَذَتْ بِعِضَادَتَيْ بَابِ اَلْمَسْجِدِ وَ نَادَتْ》 ♦️دو طرفِ درِب مسجد را گرفته بود، ناله زنان خطاب به حضرت رسول خدا(ص) عرضه داشت : 📋《یَا جَدَّاهْ! إِنِّی‏ نَاعِیَةٌ إِلَیْکَ أَخِیَ الْحُسَیْنَ(ع) وَ هِیَ مَعَ ذَلِکَ لَا تَجِفُّ لَهَا عَبْرَةٌ وَ لَا تَفْتُرُ مِنَ الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کُلَّمَا نَظَرَتْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع) تَجَدَّدَ حُزْنُهَا وَ زَادَ وَجْدُهَا》 ♦️یا جدّاه! من خبر مرگ برادرم حسین(ع) را براى تو آورده‏ ام. زینب(س) پیوسته گریه مى‏ کرد و اشک و آهش تمامى نداشت. و هر بار که به برادر زاده‏ اش على بن الحسین(ع) مى‏ نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى‏ شد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷ @TarikhEslam