دانشجویی که از دیپلم وارد فضای طب سنتی میشود ذهن بسیار منعطفتر و جوانتری برای درک و توسعه مباحث و مبانی طب سنتی دارد تا دانشجویی که پس از هفت سال مطالعه طب مدرن باید اغلب دانستهها و آموختههای خود در طب نوین را دور بریزد تا بار دیگر تعریفی جدید از بدن انسان و بیماریها و ... داشته باشد؛ برای در پیشگرفتن چنین رویه ناصواب و اتلاف این نیرو و سرمایه چه توجیهی میتوان داشت؟
البته شاید طراحان اولیه این مشکل را از پیش تشخیص داده و مقطع این رشته را PhD تعریف کرده بودند بدین معنی که فارغالتحصیلان این رشته به کار مطالعاتی برای تغذیه کارشناسان ارشد طب سنتی بپردازند و بعد از مدتی اکوسیستم طب سنتی را در کشور ساماندهی کنند اما سیر تاریخی وقایع بهگونهای دیگر رقم خورد تا چنین نظامی شکل نگیرد؛ باید در نظر داشت که با وجود تمام این حوادث تا سال 1392 جذب دانشجو در این رشته وضعیت مطلوبی را داشت اما پس از آن، روند امور سیر نزولی گرفت که در ادامه به گوشهای از این وقایع اشاره شده است.
قاعدتاً برای شروع بهکار فرآیند آموزش رشته طب سنتی در قالب دانشکدههای طب سنتی باید از پیشکسوتان طب سنتی کشورمان برای این امر خطیر، دعوت میشد؛ برای همین هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای برای تعیین صلاحیت این خبرگان و پیشکسوتان تعریف شد اما متأسفانه در عمل این مسئله هم متوقف ماند.
تاریخ شفاهی طب سنتی بعدها فاش خواهد کرد که چه حوادثی موجب شد که دستور رئیسجمهور برای ساماندهی فعالان طب سنتی صرفاً منجر به صدور پنج تا شش مدرک یکساله شود؛ جای این سؤال وجود دارد که آیا معاون وقت طب سنتی، حاضر نشد بیش از پنج نفر را به وزیر معرفی کند یا اینکه وزیر وقت بهداشت حاضر نمیشد که مدارکی با اعتبار بیش از یک سال را برای افراد بیشتری که صلاحیتشان محرز شده بود تأیید کند؛ انشاءالله صداقت این افراد موجب شود تا علل عدم ساماندهی فعالان طب سنتی در کشور مشخص شود.
آیا مسئولان اجرایی این کار معتقد بودند که شورای عالی انقلاب فرهنگی در تصویب چنین مصوبهای اشتباه کرده که مانع اجرای آن شدند یا اینکه نیت دیگری در کار بود که منجر شد این مصوبه شورا بهگونهای اجرا شود که عملاً کارآیی لازم را نداشته باشد؟
از سوی دیگر باید توجه داشت که در حال حاضر داروهای طب سنتی، قیمتی کمتر از داروهای طب مدرن ندارند بهطور مثال یک شربت دیفنهیدرامین حدود یکهزار و 400 تومان است اما یک شیشه شربت تیمکس (گیاهی) با قیمت 7 هزار تومان توزیع میشود؛ با این اوصاف، تصمیم دولت برای توسعه طب سنتی نهتنها به کاهش هزینههای درمان مردم کمکی نکرد بلکه این هزینهها را افزایش نیز داد.
در کشورهایی مانند هند و چین کنار توسعه تولیدات دارویی طب سنتی، نظام خامفروشی عطاریها هم گسترش یافت، در این نظام درمانگران اقدام به ساخت داروهای ترکیبی گیاهی در محل فروش داروهای گیاهی نیز میکنند و دولت اقدامات نظارتی را نیز بر آنها اعمال میکند اما به نظر میرسد در کشورمان با گسترش متخصصین داروسازی طب سنتی بارها نظام عطاریها در کشور مورد تهدید قرار گرفته است.
دوگانگیهای موجود، مراجعهکنندگان و بیماران را نیز سردرگم کرده است؛ برای بیماران این مسئله مطرح میشود که؛ اگر قرار بوده با طب رایج درمان شوند، قاعدتاً باید به پزشک طب مدرن مراجعه میکردند اما زمانی که انتخاب میکنند به طب سنتی مراجعه کنند، دانستههای طبیب مدرن عملاً به کارشان نمیآید و در چنین شرایطی ترجیح میدهند به کسی مراجعه کنند که بهطور خالص استاد طب سنتی باشد نه اینکه برای درمان خود به فردی مراجعه کنند که بیش از نیمی از ذهنش، انباشته از دانستههای طب مدرن باشد و از آن سوی دستی هم بر آتش حوزه طب سنتی و گرفتار در این دوگانگی و تضاد!
این حس عدم اطمینان به توسعه دانشی طب سنتی نیز صدمات فراوانی وارد کرد؛ کتب متعددی در این حوزه وجود دارد که به درمان بیماران در وضعیتهای اوژانسی یا درمانهای ارتوپدی میپردازد که ظاهراً در دانشکدههای طب سنتی از خطوط قرمز محسوب میشود بدون اینکه به این نکته توجه شود که تکنیکهای غیرجراحی ارتوپدی مگر چیزی بهجز جمعآوری دستاوردهای شکستهبندان اروپایی، آمریکایی و ... است که تدوین شده و هسته اصلی این علم را محقق کرده است؛ مطالعه ابتدایی تاریخ پزشکی هم نشان میدهد این تکنیکها، خلقالساعه نبوده و در یک بستر تاریخی تکوین یافتهاند؛ حال آیا ممکن نیست که شکستهبند خراسانی یا مازندرانی ما در ایران با تکنیکی آشنا باشند که شکستهبندان اروپایی یا آمریکایی از آن مطلع نبودند و جمعآوریکنندگان این حوزه آن را وارد کتب خود نکرده باشند؟