🌀زد توی ذوق من! شوخی ندارم با تو، جلسهی قرآنه،
دور هم نشستن رحل قرآن چیده بودن داشتن میخوندن.
🔅نه اینکه یه قاری برجسته هم اومده باشه که آدم بخواد ازش لذت ببره.
دست رد زد به سینهی من و من رو زد کنار.
من اصلاً جا خوردم.❗️❗️
حالا بنده خودم مسئول اون هیأت بودم.
گفت من وایستم با شما صحبت کنم، فرصت دورِ رحل قرآن نشستن رو از دست بدم؟❓❗️
تعارف نداره. این خاطره اصلاً شفاف توی ذهن من مونده. 💧
حتی یادمه اون منزل شهیدی که جلسه گرفته بودیم کجای حیات ایستاده بودیم این حرف رو بهش زدم، من رو زد کنار، با مهربانی. 🌀
شما هر کی هستی، الآن جلسهی قرآنه.💠
اونوقت اولین کسی بود که توی اون هیأت پای قرائت قرآن اشک میریخت. 😭
قرآن میخوندن گریه میکرد. همینجوری مثل ابر بهار، میدیدن بچهها.
🌀 وقتی به شهادت رسید دو نفر دیگه از بچههای جلسه اشک میریختن. اون دو تا هم شهید شدن.
بعد چند نفر دیگه اشک میریختن، اونها .هم همه شهید شدن.
اصلاً انگار رسم بود، اینها به ارث میدادن این روحیهی لطیف خودشون رو.🍃🍃
#مدیریت_زمان
💐
@tehrantanhamasiri