5.79M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
او هنوزم به گمانم نگرانست مرا من دعا کرده اویم چه گمانست مرا لایق مهر تو هرگز نشدم ای مادر مهر تو تا به ابد بار گرانست مرا مادرم خود شده ضامن که ز حقش بگذر بارالها تو چنان کن که چنانست مرا مهر او فوق بشر باشد و ترسم گویم کفر باشد که خدا کمتر از آنست مرا فهم فرزند نرسد درک کند مادر را دل او با دل من با دگرانست مرا لحظهٔ مرگ همه هوش وحواسش به منست غافل ازاو شدم‌ و خون‌جگرانست مرا عذر تقصیر گنه در دل من طوفان کرد بر همین عذر گنه مرثیه خوانست مرا عباس یزدی طوفان