إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ
غرض از بنای مسجد عبادت است و با ارزشترین عبادت هم تفکر است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: تفکرُ ساعةٍ خیرٌ من عبادةِ سنة (بحارالانوار، ج۷۱ص۳۲۷)
بیش از ۱۰۰۰سال است [شب سهشنبه هفدهم ماه مبارک رمضان ۳۹۳هجری قمری مطابق با سوم مرداد۳۸۲شمسی] که مولی، مقتدی و محبوب دل ما حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، به بنای این مسجد در گوشهای از حرم اهلبیت و عُشّ آلمحمد صلی الله علیه وآله امر فرمودهاند و فضیلت نمازش را معادل نماز در خانه خدا قرار داده(فمَن صلّیهما فکأنّما صلّی فی البیت العتیق)و در شرافتش فرمودهاند:«این زمین شریفی است، خدایتعالی این زمین را بر زمینهای دیگر برگزیده است.....به مردم بگو: به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند.» (بحارالانوار،ج۵۳ص۲۳۰).
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(زمر/21)
همه اینها برای این است تا به این قطعه «زمین شریف» بیایی و در امر حجت خدا اندیشه کنی!
مگر نه این است که حجّت خدا اکنون در میان ما است؟!! نه تنها در میان ماست بلکه از هر چیزی به ما نزدیکتر و نزدیکتر است: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ(ق/آیه16)، چون هر جایی که خدا هست، حجّت خدا هم حاضر است و هیچ جایی در عالم خلقت خالی از حضور حجّت خدا نیست و به عبارتی «عالَم همه در محضر حجّت خداست!»
پس چرا من در محضر او نیستم؟! چرا او از من غائب است؟!
نکند من از عالَم «بندگی» خارج شدهام و جزئی از این عالَم نیستم؟!
یا گویی چون گویی سرگردان به حال خود رها شده و از مدار بندگی و عبودیت خارج شدهام!!
مسجد، آن هم این مسجد! که مأمور و معمور عقل کلّ، حجّت خداست، جای بیتوته کردن و تعقّل کردن است! جای فکر کردن و به وجود و به حضور او اندیشه کردن است!
چطور ممکن است به وجود و حضور کسی که همه وجود و حیات و ممات من در دست اوست اعتقاد داشت ولی این طور که ما هستیم، بود؟!!
چرا باید از کسی که در همین نزدیکیهاست! روی همین کره کوچک خاکی! در میان ما! در کنار ما! در جوار ما! در بازار و کوچه و دیار ماست! بیخبر باشیم؟!
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟!!