گستردهتبلیغاتیترابایت
0:10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پشت میله های سرد زندان خاطرات شب عروسیمو مینویسم که بجای حجله عروسی روانه زندان شدم وقتی محمدجواد اومد خاستگاریم متوجه رفتارهای خاص دختر عموم بودم ولی اینقدر سرم داغ عشق اتشینم بود بی اعتنایی کردم شب عروسیم هم متوجه چشای قرمز دختر عموم بودم ازش پرسیدم گفت بخاطر مژه مصنوعیه وسط مجلس بود متوجه شدم داماد نیست!! به دنبالش رفتم تو حیاط پشتی شنیدم که دختر عموم با هق هق میگفت من ....
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b