▫️یه استادی میگفت:رزیدنت شب به من زنگ زد فلان مریضمون فوت کرد.صبح اومدم بیمارستان دیدم چندتا قلچماق وایستادن، بهم گفتن تو پزشکی!؟ گفتم نه بابا، من خدماتی اینجام، چایی بریزم؟ نیم ساعت بعد استیجر اومد با گوشی‌پزشکی دور‌گردنش، گفتن پزشکی؟گفته آره و زدنش :))) ✍نانا ➺ @Twitter_eita [عضویت]