باپسرم رفته بودیم مغازه کوچک سرکوچه تا کمی خرید کنیم.صاحب مغازه اجاره ای، پسر دهه شصتی زحمت کشی است.حین خرید،ناگهان دستش را روی سرش گذاشت ونشست.پرس و جو کردم ومتوجه شدم مدتی است که باتشخیص تومور مغزی کاندید جراحی است.گفتم چرا عمل نمی کنی؟گفت از زندگی خسته شده ام و منتظرم تا بمیرم
👤 دکتر روح الله
➺
@Twitter_eita [
عضویت]