غروبی رفتم بیمارستان برگشتنی از یه وانتی یکم میوه خریدم،یکم جلوتر پشت چراغقرمز دوتا کودککار شروع کردن شیشه ماشینو تمیز کردن هرچیم میگی نمیخوام حالیشون نیس که،آخرش گفتم پول نقد ندارم بیاین میوه بخورین چندتا سیب دادم بهشون یکیشون با سیب زد تو صورتم دندونم لبپر شده.
•Bill Butcheram•
➺
@Twitter_eita [
عضویت]