هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پایپوشی نداشتم...
به جامع کوفه درآمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت! سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بیکفشی صبر کردم...
گلستان سعدی
🌐
https://eitaa.com/mir_mohammad