[🚍]بین تانڪر آب تا دستشویے فاصله بود. آفتابه را پر ڪرده بود و داشت مے دوید. صداے سوتے شنید و دراز کشید. آب ریخت روے زمین ولے از خمپاره خبرے نبود. برگشت دوباره پرش ڪرد و باز صداے سوت و همان ماجرا. باز هم ؛ داشت تڪرار مےڪرد ڪه یڪے فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع دویدن باد مے پیچید تو لوله آفتابه سوت مےڪشید.😂 [به نقل از غلامرضا دعایی] 🍃 https://eitaa.com/joinchat/451215405C0fe68395b2