✍ نکات تکمیلی در مورد مسئله☝️
📌 آیتالله سیستانی:
محقّق شدن صدقه در مواردی که افراد برای کمک به فقرا یا ایتام و انفاقات مستحبی، پول را در صندوق یا قلّک و مانند آن میاندازند، چند صورت دارد:
الف. صندوق صدقه متعلّق به مؤسّسهای خیریّه یا تشکّلی مانند آن- که عرفاً متولّی جمعآوری صدقات مستحبی و کمک به فقرا و ایتام محسوب میشود باشد - چه اینکه صندوق در محلّ مؤسّسه یا محلّ تجمّع مردم یا خیابان و مانند آن باشد و یا در اختیار مردم در منازل یا اتومبیل و... قرار گرفته باشد؛
ب. صندوق صدقه، متعلّق به چند خانواده یا افراد گوناگون باشد؛ مثل اینکه صندوقی به عنوان تصدّق به فقرا یا ایتام، در قسمتی از آپارتمان، مجتمع یا ادارهای نصب شده و خانوادههای متعدّد ساکن در آن یا کارمندان اداره، در آن پول بیندازند و فرد یا افرادی، متولّی عرفی جمعآوری صدقه به صورت مذکور و رساندن آن به نیازمندان باشند؛
در موارد «الف» و «ب»، با انداختن پول در صندوق به قصد تصدّق و انفاق، صدقه محقّق شده و پول از ملکیّت فرد خارج گردیده است.
ج. صندوق یا قلّک شخصی، که فرد برای کمک به فقرا در آن پول میاندازد تا پس از مدّتی پولهای جمعآوری شده را به فقیر بدهد؛
در این صورت، با انداختن پول در صندوق یا قلّک، صدقه محقّق نمیشود و تا وقتی پول به فقرا یا وکیل آنان تحویل داده نشده، مال در ملکیّت مالک اولیّۀ پول باقی است.
اگر انسان پولی را به عنوان صدقه کنار بگذارد، با این امر صدقه محقّق نشده و حکم قسمت «ج» از مسألۀ قبل را دارد؛
البتّه، انسان میتواند مثلاً از فقیر معیّنی وکالت بگیرد تا صدقات و مبالغی را از طرف او قبول کرده و تحویل بگیرد تا بعداً به او برساند که در این صورت، خودش نیز میتواند پولی را به قصد اینکه مال فقیر باشد در محلّی قرار دهد و باکنار گذاشتن پول، صدقه محقّق میشود.
📌 دو استفتاء از آیتالله خامنهای:
سؤال: آیا صدقه ای را که برای فقرا جمع آوری شده است، می توان در محلی سرمایه گذاری کرد و اصل و سود آن را برای فقرا مصرف کرد؟
جواب: جایز نیست، مگر اینکه با اجازه اهداءکننده باشد.
سؤال: پولی که به عنوان صدقه از مردم جمع آوری شده و صدقه دهنده، شرطی برای مصرف آن نگذاشته است، آیا می توان آن را در هر امر خیری هزینه کرد؟
جواب: صدقه باید به فقیر داده شود و مصرف آن در امور خیر دیگر، نیاز به کسب رضایت از صاحب آن دارد.
ــــــــــــــــــــــ
م 1328 و 1329 توضیح المسائل جامع آیتالله سیستانی، ج 3