﴿اللّٰھمعجللولیڪالفرج﴾:
در میـان شبهاۍ پر ستاره یزد ، در گرگ و میش هوا ، در آن شب صورتـے بود کھِ دلهایشان بہ یکدیگر گِرِھ خورد و سرنوشت عشقـے در نوجوانے ، در سنـے حساس را رقم زد💞. آیا این ؏شق است؟! وَ یا حسـے زودگذر؟! حالا باید چهـ کرد؟!
.
• قاچ 🌚💝کتـٰاب •
سینا با صدایـے کہ بہ زور شنیده مےشد شروع کرد بھ حرف زدن.
- یکیو چند شب پیش دیدم . این گرفتارۍ از همون وقت درست از همون لحظهـ شروع شد . رفتم دنبال رامین . نمـےدونم چیشد خواهرش درو باز کرد . از وقتـے کوچولو بود ، اونو تابستونا دیده بودم . اسمش نگینه . تازگـےها خونہۍ خودمون یا تو کوچه ، چندبار دیده بودمش . عین خیالم نبود . ولـے اون شب کہ درو باز کرد ، بدون چادر بود . زمین تا آسمون فرق مـے کرد . کاش اون شبم چادر سرش بود ! میدونـے؟ چہطور بگم؟ مثلِ . . .مثلِ . . .
فرشتهها بود ! یه فرشته تو لباس صورتے💕.
- کتـٰابِشبِصورتـے
-نویسندھ ❲مظفر سالارے❳!
_
@Anese_313 _