پدرم علاقه زیادی به زیارت عاشورا داشت دوستان پدرم بعد از شهادت برایمان تعریف کردند که رزمندگان در هنگام بیکاری، دور پدرم جمع می‌شدند و زیارت عاشورا می‌خواندند. پدرم علاقه زیادی به زیارت عاشورا داشت و با آن مانوس بود. او همیشه می‌گفت که غبطه می‌خورم چرا سرباز امام حسین (ع) نبودم. حالا که موقعیت سربازی امام عصر فراهم شده است باید به جبهه بروم. برادر کوچکم که ۱۴ سال داشت، همزمان با پدرم در دوکوهه بود. پدرم از او می‌خواهد به خانه برگردد و مراقب مادر و خواهرهایش باشد. برادر نمی‌پذیرفت، ولی سرانجام در شب عملیات پدرم او را به خانه می‌فرستد. پدرم در این عملیات (فتح‌المبین) به شهادت رسید. بعد از شهادت وی، برادرهایم به جبهه رفتند. مراسم تشییع باشکوهی برای پدرم برگزار کردند. بعد از شهادت پدرم، عمو و دامادمان به جبهه رفتند و هر دو به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. بعد از شهادت همسر خواهرم، فرزندش به دنیا آمد. در حال حاضر یک کوچه به نام برادران کیانی و کوچه‌ای که خودمان در آن ساکن بودیم به نام شهید عبدالحسین کیانی است. بعد از شهادت پدرم، چند نفر از قصابی‌های دزفول فامیلی‌شان را تغییر دادند و کیانی کردند. آن‌ها سر در مغازه‌هایشان نوشته‌اند «قصابی کیانی». من به عنوان فرزند شهید به داشتن چنین پدری افتخار می‌کنم که رفتار و عمل تاثیرگذاری داشته است. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._. _._._._._🌷♡🌷_._._._._