ما با سلاح ایمان قدم برمی‌داریم دانیال مرتب به مادرش می‌گفت برایش دعا کند؛ دعا برای شهید‌شدنش. او در کنار کار و تلاش انجام فعالیت‌های جهادی را وظیفه خودش می‌دانست. به دوستانش هم سپرده بود هر زمان به ماموریت می‌روند او را هم خبر کنند. بعد هم مرخصی چند‌روزه می‌گرفت و راهی می‌شد. مادر می‌گوید: «به او می‌گفتم دانیال من فقط شما را دارم. تک‌فرزندی! این‌قدر به ماموریت نرو. می‌گفت مامان همش می‌گی یک دانه هستی! خیلی از مادرها مثل شما یک بچه دارند. اگر من نروم چه‌کسی باید برود به میدان و از شما دفاع کند. چه‌کسی مواظب شما باشد.» با اینکه تحمل فراق دانیال برای مادر سخت است اما از اینکه پسرش به آرزوی خود رسیده و باعث افتخار کشور شده، خوشحال است. او جمله‌ای که از یکی از دوستان دانیال شنیده تعریف می‌کند: «یکی از دوستان دانیال به او می‌گوید با دست خالی جلوی آشوبگرها نرو. خطرناک است. دانیال هم جواب می‌دهد ما با سلاح ایمان قدم برمی‌داریم.» کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398