دکتر یحیی فوزی
نقشه راه تمدنی امام خمینی
امام خمینی از اندیشمندانی است که نگاه گزینشی به تمدن غرب دارند و تمدن غرب را مجموعهای میدانند که در آن هم نکات مثبت و هم جنبههای منفی وجود دارد. ایشان دو جریان غربزدگان و ردکنندگان کامل تمدن غرب را مورد انتقاد قرار میداد و معتقد بود که هیچیک از حامیان این دو جریان قادر به حل مشکلات جوامع اسلامی نیستند، زیرا غربزدگان غرب را قبله خود قرار دادهاند و در ظلمت غرب فرورفتهاند (امام خمینی، ۱۳۷۸، ج ۹: ۴۶۰) و ردکنندگان کامل تمدن جدید نیز با سختگیریهای خود و برخورد سلبی با دستاوردهای تمدن غرب مانع پیشرفت کشور میشوند. از دید امام، مهمترین جنبه مثبت تمدن غرب پیشرفتهای علمی، تکنولوژی و صنعت است که بر پذیرش آنها تأکید میکند (امام خمینی، ۱۳۷۸، ج ۴: ۵۰۸). اما ایشان به سه آفت مهم یعنی فساد موجود در غرب، استعمارگری غرب و نبود معنویت و اخلاق به عنوان ویژگیهای منفی و نامطلوب غرب اشاره دارد. علاوه براینکه معتقد است که تمدن غرب مبتنی بر نوعی انسانشناسی ناقص و تکساحتی از انسان است که بر این اساس به دنبال توسعه تمدنی ناقص است و نمیتواند تمامی نیازهای انسان را پاسخ بگوید. انسان همانطور که به امکانات مادی مناسب و رفاه و آسایش احتیاج دارد، نیازمند معنویت نیز است. تمدن بدون معنویت و به دور از اخلاق، خودخواهی و زیادهخواهی را به دنبال دارد و باعث جنگ و نابودی میشود.
از آنجا که تمدنها تجلی عینی و اجتماعی سیاسی فرهنگ هستند، وی تحول فرهنگی و تغییر نگرش به انسان و نیازها و اهداف او را جوهره تغییر تمدنی و خلق تمدنی بدیل و شکلگیری نظامها و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جدید میداند و در این راستا ایشان رویکردهای بدیلی را برای پیشرفت جوامع در راستای تحقق تمدن مطلوب خود مطرح میسازد تا ضمن دارابودن مزیتهای تمدن موجود از معایب آن یعنی دوری از معنویت، فساد و استعمار به دور باشد.
در اینباره ایشان بعد از انقلاب به دنبال یک دگرگونی فکری در عرصههای مختلف عمیق بود تا بتواند با کمک این تغییر فکری نقشه راه خود برای ساختن بنای تمدن بدیل و مطلوب خود مبتنی بر تمدنی متعالی که میبایست در آن انسان به خیر و تعالی دست یابد، همت گماشت.
او در این راستا نظامهای اجتماعی- سیاسی جدیدی را شکل داد تا روح دینی را در عرصه سیاست بدمد و با استقرار قوانین الهی در جوامع ولادت ثانویه بشر را شکل دهد و این نظام بتواند روح متعالی او را پرورش دهد. از دیدگاه او ایجاد نظام سیاسی مردمسالار دینی از یکسو حکومت حاکم صالح و عادل و عالم را به عنوان تضمینکننده این روند تعالی بخش انسانی قوام میبخشد و از سوی دیگر بر کرامت و آزادی و برابری و حق تعیین سرنوشت بشر تأکید میکند. وی در حوزه اقتصادی از عدالت و مالکیت مشروط و نقش دولت در اقتصاد دفاع میکند و بر تحقق توأمان عدالت و آزادی به مثابه ارکان مهم الگوی پیشرفت مطلوب موردنظر خود تأکید داشت تا این نظام اقتصادی بتواند زمینهساز رفع نیازهای واقعی و رشد و تعالی انسان و سعادت دنیا و آخرت او باشد؛ و در حوزه اجتماعی و فرهنگی نیز مقابله با تحجر و غربزدگی و احیای هویت دینی و انسانی و احیای ارزشهای فطری معنوی و اخلاقی اسلام را از جمله مهمترین مؤلفههای الگوی پیشرفت و تمدنساز مورد نظر خود میدانست و از دیدگاه ایشان، استقرار سبک زندگی انسانی و فطری به منزله مهمترین تجلی پیشرفت به معنای سبک زندگی متعادلی است که موجب استفاده بهینه از مواهب این دنیا برای تعالی روحی و معنوی است و در نهایت امام از علم، هنر و تکنولوژی به عنوان ابزارهای مهم پیشبرد الگوی پیشرفت موردنظر خود یاد میکند و معتقد است که «حکومت اسلامى مساوى است با پیشرفتگرایی و تمدن و ترقى، نه مخالفت با آن.» (همان، ج۵: ۶۹) و «همه مظاهر تمدن را ما قبول داریم. آنی که ما قبول نداریم این انحرافاتی است که هست.» (همان، ج ۴: ۲۰۱) و تأکید میکند که علم و صنعت همواره موردتأکید اسلام و قرآن مجید است (امام خمینی، ۱۳۶۸: ۲۳). حتی امام خمینی (ره) علت برخی مخالفتهای رهبران مذهبی با مظاهر تمدن را ترس از نفوذ اجانب در جوامع اسلامی و جلوگیری از ترویج فرهنگ ابتذال میداند (همان، ج ۲۱: ۲۷۷).
در مجموع باید گفت نقشه راه امام برای خلق تمدن مطلوب خود، ایجاد نظامهای سیاسی فرهنگی و اجتماعی جدیدی بود که مبتنیبر فرهنگ دینی و ملهم از بخشی از تجارب بشری بود و هدف غایی آنها زمینهسازی برای ایجاد دنیایی خوب به عنوان مقدمه سعادت اخروی و زمینهسازی برای پرورش و شکلگیری و خلق انسانهای تعالی جو و معنوی و حیات طیبه برای جوامع انسانی و زمینهساز شکلگیری تمدنی کامل و رهاییبخش باشد و از دیدگاه وی بدون توجه به این اهداف غایی نمیتوان از پیشرفت و تمدن-سازی بدیل و دینی سخن گفت.