بعد چندین سال آمد؛ گفت: تنهایی هنوز؟ مثل سابق پابه‌پای عشق می‌آیی هنوز ؟ هیچ‌گاه آن‌گونه که باید تو را نشناختم نیستی! اما برای من معمایی هنوز مثل مردابی که عکس ماه را گم کرده است ساکت و آرامی اما فکر دریایی هنوز غم مخور امروز اگر دنیا به کام ما نبود پشت این تقویم، پنهان است فردایی هنوز از لب شیرین تو دشنام چندان تلخ نیست ای رفیق سنگدل، الحق که زیبایی هنوز...! @Yas8488 شعر