کافه شعر و ادب
☀️ صبح صبح آمد و علامت مَصقول برکشید وز آسمان شمامۀ کافور بردمید گویی که دوست قُرطۀ شَعر کبود خویش
. این شعر شاید بسیار کهن به‌نظر برسه اما پیشنهاد می‌کنم چند بار بخونیدش تا بتونید روان بخونید و بفهمید بعد، از این وصف کم‌نظیر و تشبیهات لطیفی که جناب کسایی آورده، بسیار لذت خواهید برد. معنی برخی از واژگان دشوار رو می‌نویسم که دوستان به زحمت نیفتن 👇 مَصقول: صیقلی‌شده، جلایافته شمامه: بوی خوش قُرطه: جامۀ کوتاه، نیم‌تنه شَعر: زلف، مو کِلّه: خیمه، چادر لاژورد: لاجورد، سنگی کبود که آسیاشده‌اش در نقاشی و طب کاربرد دارد، کبود، نیلی خوید: بوتۀ جو، گندم، و مانند آن که هنوز خوشه نبسته باشد نبید: باده شَنبلید: گلی زردرنگ فُتید: افتاد نی: نه 🌴💎🌹💎🌴