مثل موجی سیلی‌ات تنها برای صخره بود پیش چشمِ سرکش تو این سزای صخره بود سخت و طوفانی به من می تاختی، غافل که آه این سکوتِ مرگ آور از حیای صخره بود تهمتت دلسنگی و جرمم تماشا کردنت صخره عاشق بود و این تنها خطای صخره بود رامِ خورشید این رقیب خانمان سوزم شدی صبح آرام تو آغازِ عزای صخره بود بغض کردم، گریه کردم تا ترک برداشتم این همان فریادِ تلخِ بی صدای صخره بود عاقبت واگویه‌هایم ساحلِ امن تو شد تکه تکه ریختم ،این انتهای صخره بود... 🌴🕯🌴