فرش کوچکی انداخت کناره حیاط خانه پدری‌اش پیرمرد را از حمام آورد روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی اش را می بوسید و می گفت همه دلخوشی من در این دنیا پدرمه. https://eitaa.com/Yavran_HazratMahdi_Ajalalah186