صورتش از دور هم داد میزد كِ دختر بچه کتک خورده است. به حدی كِ صورتش کاملاً کبود شده بود ! خانم معلم ازش پرسید چی شده چرا صورتت کبود شده است؟ و انگار دخترك منتظر چُنین تلنگری بود تا سیلِ اشك هایش روان شود ، رو به معلمش کرد و با گریه گفت : خانم معلم دعا کنید بابام شهید بشه..! معلم شوکه شده گفت : چی؟ برایِ چه؟! دختر بچه گریه کنان شروع به تعریف کرد پدرم موجیِ جنگِ و وقتی این موج بهش دست میده تویِ حالِ خودش نیست و اونقدر من و مامانم رو میزنه كِ مامانم از شدت کتک هایِ بابام بیهوش میشه و با صدای بلند زد زیر گریه معلم با تعجب گفت : برایِ اینکه شما رو کتک میزنه دلت میخواد شهید بشه؟! دختر بچه با ته مانده گریه اش گفت نه خانم آخه میدونید بابام وقتی به خودش میاد اونقدری از من و مامانم حلالیت میخواد و اونقدری سر و صورتمون، دستامون رو میبوسه و به پامون میفته بخاطرِ اون کتک ها كِ تویِ اون لحظه به ما زده خانم معلم من شرمندگی بابام تویِ اون لحظه رو نمیخوام برایِ همین همیشه به خدا میگم بابام رو شهید کنه :) ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•