رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨ شمارشوگرفتم بعدازچندتابوق‌برداشت -سلام ملیحه:به‌رهاخانم‌خوبی؟ -مرسی،توخوبی‌ملیحه‌جان؟ ملیحه:شکر،توچه‌خبر،چه‌کارامیکنی؟چه‌عجب‌یادماافتادی! _هیچی،ماهم‌یه‌نفسی‌میکشیم ملیحه:خو‌‌ب‌همینم‌جای‌شکرداره‌عزیزم _ملیحه‌جان،مهمان‌نمیخوای؟ ملیحه:داری‌شوخی‌میکنی؟توکه‌همیشه‌میگفتی‌ازجنوب‌خوشم‌نمیادکه_مزاح‌کردم‌بابا،الان‌دلم‌میخوادبیام‌یه‌دوری‌ بزنم ملیحه:خیلی‌خوشحالم‌میشم‌گلم،قدمت روتخم‌چشام -فدات‌بشم،فقط‌آدرس‌دقیقتومیفرستی؟ ملیحه:چشم‌حتما،حالاکی‌میای؟ -نمیدونم،احتمالن‌چندروزدیگه،بازبهت‌ خبرمیدم ملیحه:باشه,باخانواده‌میای‌دیگه؟ _نه‌عزیزخودم‌میام ملیحه:باشه،پس‌منتظرت‌هستم _فداتشم،میبوسمت،به‌خانواده‌سلام‌ برسون ملیحه:همچنین‌توگلم اینم‌ازاین،حالابایدچه‌جوری‌فرارکنم صدای‌پیامک‌اومد،نگاه‌کردم،ملیحه‌آدرسو فرستاده‌بود،