مرده بودم که رسید عشق و مرا ناجی شد. رشته عمر مرا مهر تو حلاجی کرد
من فقیرم به ره کعبه نرفتم اما
حجرالاسود خال تو مرا حاجی کرد.
عشق فرمود: چشم از هوس و کام ببند
عهد با کعبه رخسار دل ارام ببند
حاجیان موی سر خویش تراشنند ولی
تو سر سودا زده را داده و احرام ببند
میهمان پر در ان کعبه که با زر بزنند
کعبه کو تا که بیاید به درم در بزند
میشناسم بخدا می شناسم کعبه حسنی را من
که بیاید به فقیران زمین سر بزند.
روی زیبا ناز دارد ناز ان باید خرید
وصل دلبر هجر دارد هجر ان باید کشید.
درد غربت را کشیدن شیوه دلدادگی است.
بی کسی هم درد دارد درد ان باید کشید.
کس ندیده زنی را که با اسارت خویش
ز دست و پای خلایق طناب بگشاید.
اگر به دوزخیان یک نظر کند زینب
در نجات به اهل عذاب بگشاید.
گره گشای جهان است عمه ای سادات
ز کار خلق گره بیشمار بگشاید
#سیدجوادذاکر
@ZAKERINE_ESHGH