هرچه جلوتر میرفتم ،نامه عملم بیشتر خالی میشد!خیلی از این بابت ناراحت بودم.از طرفی نمی دانستم چه کنم. ای کاش کسی بود که میتوانستم گناهانم را به گردن او بیندازم و اعمال خویش را بگیرم.اما هر چه میگذشت بدتر میشد. نکته دیگری که شاهد بودم اینکه هرچه سنین بالاتر میرسیدم ،ثواب کمتری از نمازهای جماعت و هیئت ها در نامه عملم میدیدم.به جوانی که پشت میز نشسته بود گفتم: در این روزها من همه نمازهایم را به جماعت خواندم.من در این شبها هیئت رفته ام .چرا این ها در نامه عملم نیست؟ رو به من کرد و گفت: خوب نگاه ، هرچه سن و سالت بیشتر میشد ریا و خودنمایی در اعمالت زیاد میشد.اوایل خالصانه به مسجد و هیئت میرفتی اما بعدها ،مسجد میرفتی تا تورو ببینند.هیئت میرفتی تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعا برای خدا بود ، چرا به فلان مسجد نمیرفتی؟چرا در فلان هیئت که دوستانت نبودند شرکت نمیکردی؟ بعد ادامه داد: اعمالی که بوی ریا بدهد پیش خدا ارزشی ندارد.کاری که غیر خدا در آن شریک باشد به درد همان شریک میخورد نه به درد خدا. اعمال خالصت را نشان بده تا کار شما سریع حل شود. مگر نشنیده ای : الاعمال بالنیات.اعمال شما به نیت ها بستگی دارد همانطور که با ناراحتی کتاب اعمالم را ورق میزدم و با اعمال نابود شده مواجه میشدم یکباره دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده: *نجات یک انسان* خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست.این کار خالصانه برای خدا بود.به خودم افتخار کردم و گفتم: خدارو شکر.این کار را واقعا خالصانه برای خدا انجام دادم.ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای تفریح و شنا کردن به اطراف سد زاینده رود رفتیم.رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ماهم مشغول تفریح.یکباره صدای جیغ زدن یک زن و فریادهای یک مرد همه را میخکوب کرد.یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا میزد.من شنا و غریق نجات بلد بودم.آماده شدم که به داخل آب بروم.اما رفقایم مانع شدند.آنها میگفتند اینجا نزدیک سد است و ممکن است آب تورا به زیر بکشد با خودش ببرد.خطرناک است و... با ناراحتی گفتم مگه نگفتید فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشه حفظ میشه.خب من اینکارو فقط برای خدا انجام دادم.پس چرا داره پاک میشه😭 فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد.خبرگزاریها و روزنامه ها با من مصاحبه کردند.استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند و ... جوان پشت میز گفت : تو ابتداء برای رضای خدا این کار را کردی اما بعد خرابش کردی...