🔖
#داستان_تقسیم
بسم الله الرحمن الرحیم
✍محمدرضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
««قسمت صد ام»»
با دیدن اون صحنه...
لبخند از رو صورتش خشک شد و رفت ...
دید گوشه پیشانی و شقیقه کوچیک و نرمِ طفل شیرخوار ...
شکسته ...
و مملو از خونِ گرمِ تازه است ...
و بچه ضربه مغزی شده ...
و خونریزی زیادی کرده و ...
و در دم جان داده ...
و چشمانِ معصومی که نیمه باز بود ...
و لبِ کوچیکش ...
که خشکِ خشکِ خشک بود ...
در انتظار قطره ای آب ...
و مادر مجروحی که پشت سرش ...
میگفت: یک لحظه صبر کنین یه چیکه آب از این مغازه بگیرم و بریزم تو حلقِ بچه ام...
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
سه روز بعد ...
محمد و معاون وزیر در اتاق کارِ معاون گفتگو میکردند.
محمد گفت: شبنم بازداشت هست و در طول این چند روز، اعترافات مهمی کرده. از داخل، حتی پدرش هم پیگیری آزادی دخترش نیست و تا این ساعت، جایی ثبت نشده که طالعی بخاطر دخترش به جایی مراجعه کرده باشه!
معاون وزیر قند را به محمد تعارف کرد و محمد هم برداشت. معاون گفت: اطلاع دارم که حتی ویژه برنامه ای درباره شبنم ساخته بودند که به محض انتشار خبر فوتِش توسط نیروهایی در لباس شخصی و لباس نیروی انتظامی، به طور هم زمان در شبکه های معاند پخش کنند.
محمد گفت: جالبه که حتی باباش برای آخر هفته دیگه، بلیط رفتن به انگلستان را هماهنگ کرده بوده و همین یکی دو ساعت قبل کنسل کرده! لابد میخواسته برای مصاحبه علیه جمهوری اسلامی و انداختن مردن دخترش به گردن نظام، بره اونجا.
-برنامه ات برای شبنم چیه؟
-اعترافات خوبی کرده. ولی حاضر نشده جلوی دوربین بیاد و بگه و بچه ها ضبط کنند تا به سمع و نظر عموم برسونیم. ما هم اصراری نداریم. تا الان هم هر کس خودش راضی بوده، جلوی دوربین اومده و حرف زده. مهم نیست. ما حداکثر یک روز دیگه باهاش کار داریم. چون بعدش طبق قانون، باید پروندش بفرستیم دادسرا و محاکمه و ...
-بسیار خوب. اما خیلی مراقبش باشید. ما برگ برنده و بزرگترین علت حمله همه جانبه به ایران رو از دشمن گرفتیم. کسی که قرار بود کشته بشه و به خاطر وجهه ای که در مجامع بین المللی داره، شر بزرگی درست کنه و دامن انقلاب و مردم رو بگیره، الان پیش ماست. این پیروزی بزرگیه.
-درسته. اما من منتظرم بهاییت و تجزیه طلبا و منافقا و بقیه ازاذل و اوباش، اقدام به اجرای پلن سوم و چهارم کنند! چون پلن اولشون خودسوزی اون مادر بود جلوی مقرّ پلیس امنیت اخلاق. با اون، شلیک کردند و ذهن جامعه رو آماده کردند برای یه اتفاق بزرگتر.
-ینی مرگ شبنم به دست نیروهای حکومتی!
-دقیقا. ولی با ورود به موقع بچه ها و ردی که ما ازش از آفریقا و خونه ثریا در لندن داشتیم، جلوی این فاجعه رو گرفتیم. الان شوک بزرگی به دشمن وارد شده. چون همه جوره منتظر بوده. پیش بینی من اینه که ممکنه ده دوازده تا دختر دیگه رو قربانی کنن ... همشون هم از قومیت های مختلف و به بهانه های مختلف ... تا بتونن به اندازه کشته شدن یکی مثل شبنم در دنیا سر و صدا ایجاد کنند.
-بیچاره مردم. بیچاره اونایی که گول یه مشت ورشکسته میخورن.
-آره واقعا. ما احتمالا به مدت یکی دو ماه، قتل و کشته سازی های مشکوک و سریالی خواهیم داشت و همش هم میندازن گردن نظام. ما که آماده ایم. باید رسانه ها بتونن مردم رو برای این شرایط آماده کنند.
-دقیقا. ولی کدوم رسانه؟! ما هر جا باختیم، از بازی رسانه ای باختیم!
-اتفاقا من بعد از خودسوزی اون خانمه، به چند جا نامه زدم و چند مدیر شاخص رسانه ای رو دعوت کردم و بهشون گفتم که حواستون باشه و زودتر از همه دنیا از حالا به بعد، روایت رو در دست بگیرید تا کار از دستمون در نرفته. حالا ببینیم و تعریف کنیم.
-بسیار خوب. سوزان مشغوله؟
-عالی. شده معلم زبان فارسیِ نوردخت پهلوی. آرسن که افسر موساده ازش خواسته به نوردخت نزدیکتر بشه و رفتارها و فرهنگ زنان ایرانی رو در نوردخت تقویت کنه. بهش گفتم وانمود کن که همه توجهت به نوردخت هست اما کیس اصلی برای من آرسن هست و حواست بهش باشه تا به وقتش بهت بگم چیکار کن.
-عجب استعدادی داره این دختر! چقدر باهوش و با اخلاص و ...
-بله. البته کم نیستند از این دست نیروها که در دنیا و بغل دست یه آدمایی کاشتیم که حتی به عقل جن هم نمیرسه.
-راستی از بابک برام بگو!
#قسمت_صد
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔
@mohamadrezahadadpour
🆔
https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2