*در بیان احوالات حضرت رسول اکرم(ص)* *داستان شماره ۲۸* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم در حدیث معتبر از حضرت صادق(ع) منقول است که چون حضرت رسول(ص) متولد شد چند روزی گذشت از برای آن حضرت شیری بهم نرسید که تناول نماید. پس ابوطالب آن حضرت را بر پستان خود می انداخت و حقتعالی در آن شیری فرستاد و چند روز از آن شیر تناول نمود تا آنکه اول مرتبه توبیه آزاد کرده ابولهب آن حضرت را شیر داد و بعد از او ابوطالب حلیمه سعدیه را بهم رسانید و به او تسلیم کرد و حلیمه پیشتر حمزه(عموی پیامبر) را شیر داده بود. در نهج البلاغه از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که حقتعالی مقرون گردانید با حضرت رسول(س) بزرگتر ملکی از ملائکه خود را که در شب و روز آن حضرت را بر مکارم آداب و محاسن اخلاق می داشت و من پیوسته با آن حضرت بودم مانند طفلی که از پی مادر خود رود و هر روز برای من علمی بلند می کرد از اخلاق خود و امر می کرد مرا که پیروی او نمایم و هر سال مدتی در کوه حرا مجاورت می نمود که من او را می دیدم و دیگری او را نمی دید و چون مبعوث شد به غیر از من و خدیجه در ابتدای حال کسی به او ایمان نیاورد و می دیدم نور وحی و رسالت را و می بوئیدم شمیم نبوت را.ابوطالب می گوید روزی محمد از من غایب شد و بسیار از پی او گردیدم ناگاه دیدم که می آید و مردی(جبرئیل) با او همراهست که هرگز مانند او را ندیده بودم پس گفتم که از من جدا مشو. آن مرد گفت: مترس هر گاه که از تو جدا شود من با اویم و او را محافظت می نمایم و پیوسته از آب زمزم می آشامید و بسیار بود که ابوطالب در وقت چاشت طعام بر آن حضرت عرض می کرد. او می گفت: نمی خواهم من سیرم و هرگاه ابوطالب می خواست که چاشت یا طعام به اولاد خود بخوراند به ایشان می گفت: که دست دراز مکنید تا آن حضرت حاضر شود تناول نماید و چون آن حضرت ابتدا می نمود از برکت او همه سیر می شدند و طعام به حال خود باقی بود و باز از ابوطالب منقول است که گفت در شبها از آن حضرت سخنان و دعاها و مناجاتها می شنیدم که تعجب می کردم و عادت عرب نبود در هنگام خوردن و آشامیدن بسم الله بگویند و در طفولیت عادت آن حضرت بود که تا بسم الله نمی‌گفت نمی خورد و نمی آشامید و چون از طعام فارغ می‌شد الحمدلله می گفت. در وقتی که آن حضرت هفت ساله بود گروهی از یهودان آمدند و گفتند ما در کتابهای خود خوانده ایم که حقتعالی محمد را از حرام و شبهه اجتناب می فرماید. می خواهیم او را تجربه کنیم. پس مرغ فربه ای را بریان کردند و در مجلسی که آن حضرت و جمعی از قریش حاضر بودند آوردند و نزد ایشان گذاشتند و همه خوردند و آن حضرت دست دراز نکرد. پرسیدند که چرا تناول نمی نمائی؟ فرمود که این حرام است و خدا مرا از خوردن حرام نگاه می دارد. گفتند: حلال است. اگر می فرمائی ما لقمه ای از آن در دهان شما گذاریم. فرمود اگر توانید بکنید. چندانکه خواستند لقمه ای از آن به نزدیک دهان مبارک آن حضرت ببرند نتوانستند و دست ایشان بجانب راست و چپ می رفت و به جانب دهان مبارک آن حضرت نمی رفت. پس مرغ دیگر آوردند از خانه همسایه ایشان که غایب بود گرفته بودند به قصد آنکه چون بیاید قیمتش را به او بدهند. چون آن حضرت لقمه ای برداشت از دست مبارکش افتاد و فرمود که این از مال شبهه است و پروردگار من مرا از آن نگاه می دارد و دیگران نیز هر چند خواستند که لقمه ای از آن نزدیک دهان آن حضرت ببرند نتوانستند. پس یهودان اقرار کردند که این است آنکه ما وصفش را در کتاب های خدا خوانده ایم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته منبع: کتاب حیوة القلوب جلد دوم( زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه مطالب فوق از کتاب حیوة القلوب خلاصه برداری شده است. 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی*