*داستان شماره ۱۰۸* *در بیان قصه مریم (س)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم حنه زن عمران جده عیسی علیه السلام و مادر حضرت مریم علیه السلام است و این عمران غیر عمران پدر موسی علیه السلام است بلکه عمران پسر ماثان است و جمعی گفته اند که خواهر حنه در خانه زکریا بود و ایشاع نام داشت و یحیی و مریم علیه السلام خاله زاده بودند. حنه زن عمران گفت پروردگارا بدرستیکه من نذر کردم برای تو که آنچه در شکم من است محرر(خادم مسجد) گردانم یعنی خادم بیت المقدس گردانم یا مخصوص عبادت گردانم که از محراب بیرون نیاید. بدرستیکه تویی شنوا و دانا. چون مریم علیه السلام از حنه به وجود آمد گفت پروردگارا من این فرزند را دختر بر زمین گذاشتم و خدا داناتر بود به آنچه از او به وجود آمده بود و نیست مرد مثل زن در خدمت بیت المقدس و عباد. زیرا که زن حائض می شود می باید از مسجد بیرون رود و محرر می باید از مسجد بیرون نرود! بدرستیکه من او را مریم نام کردم( یعنی عابده یا خادمه). بدرستیکه در پناه تو در می آورم او را و ذریت و فرزندان او را از شر شیطان رجیم. پس قبول کرد او را پروردگار او برای خدمت بیت المقدس با دختر بودن او به قبول نیکو و رویانیدنی نیکو. چون نه ساله شد در روزه و عبادت و زهد و ترک دنیا بر همه عباد زیادتی می کرد و خدا کفالت محافظت او را به زکریا علیه السلام مفوض گردانید. مادر مریم علیها سلام او را در خرقه پیچید و به مسجد آورد به نزد احبار و رهبانان بنی اسرائیل و گفت بگیرید که این نذر بیت المقدس است و چون مریم علیها سلام دختر امام و صاحب قربانی آنها بود احبار بنی اسرائیل نزاع کردند به کفالت او. پس زکریا علیه السلام گفت من احقم. احبار گفتند اگر به احق می گذاشتیم مادرش از همه احق بود ولیکن قرعه می افکنیم تا به اسم هر که در آید او‌ متوجه کفالت گردد پس به قرعه قرار دادند و ایشان بیست و نه نفر بودند و قلمهای خود را که کتابت تورات به آن می نمودند و از فولاد بود در آب انداختند. پس قلم زکریا علیه السلام بر خلاف عادت بر روی آب ایستاد یا در آب جاری افکندند و قلم دیگران را آب برد و قلم او بر روی آب ایستاد و حرکت نکرد. هر گاه داخل می شد زکریا بر مریم، می یافت نزد او روزی از میوه های بهشت در غیر موسم آن میوه ( گفته اند که شیر نخورد بلکه پیوسته روزی او از بهشت می آمد) پس زکریا گفت ای مریم از کجاست از برای تو این روزی. مریم می گفت از جانب خداست و از بهشت است بدرستیکه خدا روزی می دهد هر که را می خواهد بی حساب. حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که پیغمبران بر او قرعه زدند، پس قرعه برای زکریا بیرون آمد که شوهر خواهر مریم بود و زکریا علیه السلام متکفل محافظت او گردید. او را داخل مسجد کرد. چون به راه افتاد مشغول خدمت پیغمبران عباد گردید. چون به حدی رسید که زنان دیگر حائض شوند حقتعالی امر کرد زکریا را که او را در مسجد در پرده عصمت مستور دارد و مقبول ترین زنان بود . چون به نماز می ایستاد محراب از نور او روشن می شد پس هرگاه که زکریا به نزد او می رفت میوه تابستان را در زمستان نزد او می دید و میوه زمستان را در تابستان نزد او می دید. پس از او پرسید که این میوه ها از کجا برای تو می آید؟ مریم علیها سلام گفت از جانب حقتعالی می آید پس در آن وقت زکریا علیه السلام از خدا فرزند طلبید. از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است حقتعالی وحی نمود بسوی عمران که من تو را می دهم پسر مبارکی که کور را روشن کند و پیس را شفا بخشد و مرده را زنده کند به امر خدا و او را به رسالت خواهم فرستاد بسوی بنی اسرائیل. پس عمران حنه زن خود را بشارت داد که حقتعالی چنین وحی فرستاده است. چون حنه به مریم علیها سلام حامله شد گمان داشت که آن پسر است که عمران او‌ را بشارت به آن داده بود. پس گفت پروردگارا نذر کردم که این فرزند را که در شکم من است محرر گردانم. چون دختر زائید گفت پروردگارا من دختر زائیدم و پسر مانند دختر نیست و دختر نمی تواند شد. چون خدا عیسی علیه السلام را به مریم علیها سلام بخشید آن بشارت که خدا عمران را داده بود به ظهور آمد. پس اگر ما در باب یکی از اهل بیت علیهم السلام خبری بدهیم و در باب او به عمل نیاید و در فرزند فرزند به عمل آید انکار می کنند... ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی*