💠 طَیَران آدمیت 🔹 یك وقت كه هواپیما اختراع شد، این شعر جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی نوشته شد كه طیران مرغ دیدی تو تلاش و كوشش ‌ات بیشتر باشد، به در بیا تا طیران آدمیت را ببینی؛ عكس این هواپیما را كشیدند گفتند روزی مرغ پرواز می ‌كرد امروز انسان پر می ‌كشد، تو از پایبند غفلت كه به در بیایی طیران آدمیت را می ‌بینی. این نگاه یك نگاه متحجرانه، حسگرایانه و تجربه زده است، جناب سعدی كه شاگرد قرآن و عترت است اگر گفت طیران آدمیت را ببین، این جعفر طیار را می ‌خواست، نه این هواپیمایی كه همین هواپیما به مراتب از هر مار و عقربی بدتر شد و جریان ویتنام را به آن صورت درآورد یا جریان های دیگر را به آن صورت درآورد، اینكه به چاه رفتن انسانیت است، اینكه طیران نیست! طیران آدمیت جای دیگر است، «تو ز پای بند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیت»،[1] این طیران نیست. اینكه كسی سوار یك وسیله تندرو بشود فضا را تسخیر كند، از غرب حركت بكند به دورترین نقطه شرق برسد و بمب اتم بریزد و عده‌ ای را یكجا خاكستر بكند اینكه حیوانیت محض است، اینكه طیران آدمیت نیست. پس هواپیما اختراع كردن طیران آدمیت نشد، آن چیز دیگر است، این مطلب اول. 🔹 مطلب دوم این است كه خب پس طیران آدمیت چیست؟ طیران آدمیت را وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) تبیین كرده، در نامه‌ای كه برای دربار اموی نوشت فرمود خودستایی چیز بسیار بدی است،[2] ما در اسلام موظف به خودستانی هستیم، نه خود ستایی! خود را بگیریم و مهار كنیم و سر جایش بنشانیم، نه خود را بستاییم! آنكه خود ستایی كرد، گرفتار غرور و جاه ‌طلبی شد و سرانجام هم به دام می ‌افتد. آنكه خود ستانی كرد، خود را گرفت و مالك خود شد، بیجا حرف نزد، بیجا امضا نكرد، بیجا پولی را نگرفت، باند بازی نكرد، خود را ستاند و گرفت این به مقام می‌ رسد. در نامه وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود خودستایی در اسلام مذمت شده و اگر نهی نشده بود من بخشی از فضائل خانواده خود را ذكر می‌ كردم تا دربار اموی بفهمد كه ما چه كسی هستیم. فرمود خیلی ها به جبهه می ‌روند و كشته می‌ شوند، اما ما وقتی كشته دادیم می‌ شود سید الشهداء، عموی من حمزه این است؛ خیلی ها به جبهه می‌ روند جانباز می ‌شوند و اعضایشان را از دست می‌ دهند، ولی ما وقتی جانباز دادیم طیران می‌ كند، برادرم جعفر دو تا دستش را در جبهه داد خدا به او دو تا بال داد كه «یطِیرُ بِهِمَا مَعَ‏ الْمَلَائِكَةِ فِی‏ الْجَنَّةِ»[3] این می ‌شود جعفر طیار، جعفر طیار كجا جعفر طرار كجا! این هم مطلب دوم. 🔹 مطلب سوم آن است كه هر كدام از ما یك چند روزی روی كاریم، اگر مشكل سیاسی پیش نیاید، مشكل اجتماعی پیش نیاید، مشكل مرگ پیش نیاید، مشكل مرض پیش نیاید، مشكل های اخلاقی پیش نیاید، مشكل های باند بازی پیش نیاید هر كدام ما حداكثر سی سال روی كاریم، در حالی كه بسیاری از این مشكلات در راه است. كسی دیروز روی كار بود امروز روی كار نیست، كسی امروز روی كار است دیروز روی كار نبود. خدا رحمت كند مرحوم فردوسی را این جریان رستم و شكست رستم و جریان رخش و به غارت بردن آن اسبش به نام رخش و بعد بیدار شدن رستم و فهمیدن كه رخش را دیگری برده است و زین بی رخش ماند این رستم آن زین بی رخش را روی دوش گرفت گفت: چنین است رسم سرای درشت گهی پشت به زین و گهی زین به پشت[4] برای همه شما هست، حالا چند روزی روی كارید مواظب باشید درست كار كنید، به جانتان، به حیثیتتان، به آبرویتان و به آخرتتان رحم بكنید. [1]. دیوان سعدی، غزل18. [2]. نهج البلاغه, نامه28. [3]. کتاب سلیم بن قیس، ج2، ص567. [4]. شاهنامه فردوسی، سهراب. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1386/04/21 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa