با سلام، دوبار با خانواده ام رفتم توی دوتا بازار در کشور اسلامی ایران!! برای خرید برخی از لوازم منزل مثل ملحفه، یکی از بازرها، بازار اصلی تهران است که صنف های مختلف ثابتی دارد مثل بازار پارچه فروشان، بازار البسه و... در این باز از جلو مغازه ای رد شدم و خدا رحم کرد که خانواده ام به اون مغازه توجهی نداشتند! این مغازه البسه زیر زنانه می فروخت که نمونه های آن را با عکس رنگی عریان زنان که از اون لباس ها استفاده کرده بودند نشان داده می شد و مسلمانان صاحب مغازه ها که غالبا به آنها می گویند حاج آقا!! و مشتری هایی که احتمالا حاج خانوم و حاج آقا هستند!! و یا بعدا حاجی و حاجیه می شوند!!!، بر وبر از جلو چنین مغازه ای رد می شدند و انگار چیز قبیح و شرم آوری اصلا نمی دیدند!! و یا واقعا نمی دیدند!! انگار چشم بصیرت من باز شده بود و فقط اینجانب می دیدم!! یکبار دیگر هم چنین چیزی در بازار دیگری دیدم،رفتم به صاحب فروشگاه گفتم آیا اینجا کنار دریای مدیترانه است که شما درب مغازه این عکس های شرم آورانه و قبح شکنانه را گذاشتی درب مغازه؟ جواب داد، بله کنار دریاست!! رفتم به قسمت مدیریت بازار، در این باره صحبت کنم و گزارش بدهم، جواب دادند حضور ندارد، شماره تلفنشو گرفتم شاید حدود یک ربع زنگ زده ام تا جواب داده!! جالب است که زنگ تلفنش را نیز از صحبت های آقا انتخاب کرده بود و من در هر بار تلفن، کلی صحبت های فرهنگی می شنیدم. به مدیر گفتم مغازه فروش لباس های زیر زنانه در مقابل اعتراض اینجانب به دلیل عدم رعایت اخلاق و عفت عمومی در منظر عموم گذاردن.. ـ می گوید اینجا کنار دریای مدیترانه است!! مدیر گفت من خودم بهش تذکر می دهم، هر چه به مدیر تأکید کردم من اینجا و ایستاده ام بیا تا با هم برویم و به مغازه دار تذکر بدهی نیامد که نیامد، منم پس از حدود ۲٠ دقیقه تلاش و معطلی رفتم پی کار خودم. اما یاد این قضیه افتادم که وقتی روس ها تبریز را تصرف کرده بودند، چند نفر از آزادیخواهان را در یکی از خیابان های شهر به دار آویخته بودند، اتفاقا مصادف با ایام عزاداری محرم برای امام حسین علیه السلام بود. فرمانده روس ها در خاطرات خود نوشته است که وقتی خیل عزاداران را در خیابان دیدیم ترسیدیم و با خود گفتیم اگر این جمعیت به ما حمله کنند دمار از روزگار ما در می آورند و همه ما را به هلاکت می رسانند!! اما نا باورانه دیدیم که این جمعیت های زیاد در خیابان ها آمدند و عزاداری کردند و سینه و زنجیر زدند و آش نذری خود را گرفتند و خوردند و رفتند پی کارشان و به ما هم اصلا توجهی نداشتند و بلایی هم به سرما نیاوردند!! حالا این قضیه شده داستان هر روزه کشور اسلامی!! ما هر روز شاهد قبح شکنی، هنجار شکنی، بی عفتی و بی حیایی توسط مثلا دختر و زن و مثلا مرد در خیابان هایمان هستیم!! وهیچکس جیک هم نمی زند!! نه پلیس، نه حاج آقا و نه حاج خانوم!! حتی دولت بر کارمندان زن و معلمینی که با جنبش فواحش همکاری کردند و با باشگاه رنگین کمان قوم لوط ابراز همبستگی کردند کاری ندارد!! در صورتی که کمترین کار دولت در باره این قماش، اخراج از کار بود!! همه این مماشات را می بینیم و می دانیم، ولی بر وبر در مجالس و مساجد همش می گوییم برای شادی روح شهداء صلوات!! آخه یکبار هم نباید بگوییم این شهداء برای چی شهید شدند؟! آخه حرف و خواسته و مرام و وصیت نامه آنها چه بود؟! آیا بعد از خودشان چیزی از ما نخواسته اند! شفارشی، وصیتی نکرده اند؟! باور کنید عوض اینکه لازم باشه ما برای اونا صلوات بفرستیم! شهداء باید برای زنده شدن روح ما و برای عده ای از افرادی که به آنها می گویند مسؤلین کشور ما، صلوات بفرستند! تا شاید گوشهایشان شنید و چشم هایشان دید و عقلشان بکار افتاد!! ان شاء الله به امید چنین روزی!!