#خاطره ارسالی
باسلام. امروز توفیق داشتم برای راه پیمایی به میدون انقلاب رفتم. خدا رو شکر کم حجاب انگشت شمار بود دومورد هم بدون شال دیدم که تو شلوغی نشد بهشون برسم بااینکه تلاش کردم از دستم در رفت. کمی پایین تر موقع برگشت خانمی با موهای باز از روبرو میومد که بلند وبا اشاره دست ومحکم گفتم شالتو سرکن که ناگهان یه خانم چادری با عصبانیت ومعترض دوان دوان اومد واز پشت سر زد پشتش که بگه شالتو سرکن که من ودوستم عبور کردیم. دوتا موتور سوار با ظاهر مذهبی بلند به اون خانم گفتند:ولللللشش ک.... ن. متاسفانه اون همه خانم چادری ساکت😶یکی گفت از بالا باید جلوشونو بگیرن. منم گفتم این همه خانم حداقل ده نفر یکی یه بار اعتراض میکردیم به خودش میومد ماهم وظیفه ای داریم.نزدیک پارک خونمون رسیدم روی نیمکت ۴تا دخترحدود١٧ساله بدون شال روی نیمکت نشسته بودند. راهمو به سمتشون تغییر دادم که یکیشون که متوجه شد دست برد به شال دور گردنش ولی سرنکرد. سلام کردم وکلی قربونشون رفتم وگفتم دخترای گل وقشنگم حیف شما نیست؟ شالتونو سرکنید. گفتند نداریم گفتم چرا؟ باید داشته باشید حیفه شما نیست پسرها اینجوری ببینند وسو استفاده کنند. یکی که بلند شد ودور تر رفت. یکی هم گفت ما با تمام پارک منظورش پسرها بود😐دوستیم. گفتم خوب در واقع اونا دارند ازتون سو استفاده میکنند. گفت اتفاقا ما سرکارشون میذاریم. گفتم شما اشتباه فکر میکنید عزیزای من. شما گوهرید قدر خودتونو بدونید اونا طبیعتشونه وبا مثالهایی که آخرش برای ازدواج میرن دنبال دخترهایی که پوشش مناسب دارند، براشون توصیح دادم. خودشون گفتند آره آفتاب مهتاب ندیده میخوان همینطور وسط صحبتها ناز وفداشون میشدم یکی گفت مامان منم همینو میگه وگفت که سید هستم گفتم جه جالب منم سیدم. دستاشو باز کرد وبغلم کرد وگفت وااای دختر عموییم🙃خلاصه گفتند باورتون نمیشه شما اولین نفری هستید که اینجوری خوب وآروم حرف میزنید. گفتم دورتون بگردم شما دخترای من هستید عزیزای دل من هستید خیلی ناراحت میشم کسی بخواد از گلهای معصوم من سو استفاده کنه که مرتب چشم میگفتند به جز اونی که دور شده بود وبه دوستاش میخندید با آرزوی خوشبختی براشون ازشون جدا شدم. خدا خیر بده به استاد به خاطر آموزشهای مفیدشون تونستم صحبت کنم به طوری که وقتی میرفتم سمتشون مطمئن بودم برخورد بدی نخواهند داشت با اینکه۴به ١بودیم😉😁
آمرخدا باشیم ☘
@aamerekhoda✋