🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 سلام یه شب رفته بودیم عیادت یکی از فامیل، زن و مرد جدا نشسته بودند، ما جوانها هم دور هم نشسته بودیم و میگفتیم و میخندیدیم... مهمونی تموم شد و اومدیم خونه... همسرم که خیلی تحمل کرده بود، تا پامون رسید به خونه، خیلی آروم بهم گفت : خانوووم امشب صدای خندت دو سه بار توی اون اتاق اومد! من که قبلا در این مورد تذکر گرفته بودم از خانواده، سریع قبول کردم و از اون روز خیلی دقت میکنم بلند نخندم! 👈فقط یه نکته ای که اینجا قابل تامل هست اینکه با زبان امر به معروف، بسیاااار به دل آدم میشینه و از لجبازی کردن جلوگیری میکنه... من که قبلا خیلی سعی کرده بودم بلند نخندم و موفق نشده بودم، با لحن آروم و پر از عشق همسرم این عادت همیشگیمو کنار گذاشتم... 🌺نمونه شماره 58 مسابقه ⭕برای مشاهده سایر خاطرات روی هشتگ👈 بزنید. 🆔️@aamerin_ir