سلام وعرض ادب
ضرب المثل «نان گندم شکم پولادین می خواهد» فهمیده اید؟
میگویند الاغ زبان بسته ای آنقدر بار برده بود که دیگر نای حرکت نداشت پس در بیابان رهایش کردند الاغ مدتی از این چراگاه به آن چراگاه رفت تا اینکه به جنگلی رسید سر سبز ومالامال از انواع گلها وسبزه ها.
در این جنگل سرسبز انواع بهایم و وحوش زندگی می کردند وشیری قوی هیکل سلطان جنگل بود واز وجود او همه حیوانات در آسایش بودند.
الاغ آزاد و رها در این مرتع سر سبز می خورد و می خوابید کم کم سر حال آمد وا چون از رنج بار گران آسوده شده بود به جفتک پرانی پرداخت وهر حیوان ضعیفی می دید جفتک بارانش می کرد وحیوانات هم. از او می ترسیدند واین هر روز بر گستاخی الاغ می افزود.
کم کم خبر به گوش شیر رسید که حیوانی در جنگل پیدا شده که انقدر قدرتمند است که با ضربه پاهایش همه را زخمی می کند وفراری می دهد .
شیر هم از شنیدن این سخن لرزه بر اندامش افتاد وبا خود گفت این چه حیوان قدرت مندی است که فقط. با ضربه پا عمل می. کند و از دندان وچنگال استفاده نمی کند.
تا اینکه یک روز الاغ که از خوردن صبحانه رنگارنگ. به وجد آمده بود هوس آواز خواندنش گرفت
وقتی صدای زمخت او در جنگل. پبچید حیواناتی که نزد شیر بودند با او گفتند صاحب همين صداست که با پا به حیوانات حمله می کند وما از قدرت او هراس داریم
شیر خندید وگفت: یعنی صاحب این صدا مارا به وحشت انداخته؟ این که صدای خر است
سپس شیر به حیوانات گوشتخوار گفت امروز ظهر ناهار مهمان من هستید...
و طومار عمر خر بسته شد
آری!
حواسمان باشید یک وقت نون خوشی زیر دلمون نزند.
با زیر دستان مدارا کنیم