یک جرعه آب در ته لیوان هنوز هست
در پارههای پیرهنم جان هنوز هست
دیوارها اگرچه مرا دوره کرده اند
یک پنجره به سمت خیابان هنوز هست
این جا کسی به بی کسی ام پی نمی برد
وقتی که لطف حاشیه سازان هنوز هست
هرچند لحن قافیه هایم عوض شده
درمن هزار مرد پریشان هنوز هست
در پرسه ی شبانه ی من بین واژه ها
یک بغض تلخ، از تو چه پنهان هنوز هست
بگذار زخم های دلم را نهان کنم
در دست این قبیله نمکدان هنوز هست
دل را به زنگ قافله خوش کرده ایم و آه
اندوه چند ساله ی زندان هنوز هست
#سجاد_صفریاعظم