📜 دوم صفر 📜
🔘
#بخش_اول
🔰یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار•••
🔰پرده ها یک به یک فرو افتاد و گَرد مرگ بر تالار پاشیده شد•••
🔺همه بی حرکت چون مردگان، جُم نخوردند جز یزید.🔻
🔰همه جا همچون ظلمت شب، تاریک شد و سیاه، و یزید وحشت کرد•••
•••مشعلی خاموش، یکباره شعله گرفت و شعلۀ آن رقصان شد•••
🔹شبح پیرمردی ژولیده و کثیف، با گیسوانی بلند ظاهر شد.🔹
•••یزید نگاهی به افراد حاضر کرد•••
🔸کسی جُم نمی خورد، گویی همه مرده بودند.🔸
•••ترسید•••
🔺شمشیر کشید و فریاد کرد.🔻
_ گفت:
"تو که هستی؟"
🔹پیرمردِ ژولیده و کثیف، رقصید و دور او چرخید.🔹
~ گفت:
"منم صاحب نام بزرگ و طبل بزرگ،"
"منم صاحب آتش ابراهیم و هودج در جمل،"
"منم شیخ ناکثان و رُکن قاسطان و ظِل مارقان،"
"منم مسافر کشتی نوح و پی کنندۀ ناقۀ صالح،"
"منم رقاصۀ قتل یحیی،"
"جادو ساز و جادوپرداز با موسی، "گوساله ساز اسراییلیان،"
"منم معمار سقیفه،"
"منم قرآن بر نیزه،"
"منم بدعت در دین محمّد،"
"منم پیشوای طاغوتیان، از قابیل و نمرود و فرعون و هرود، تا آیندگان."
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا
#اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️
@abalfazleeaam