🌙 شبنوشت 🌙
داستانک
🔺 گفت:
فکر کنم دیگر وقت آن است که کمکم از مواضعمان عقبنشینی کنیم یا آنکه غزل خداحافظی را بخوانیم؛ ظاهرا قرار است که آمریکا به ما حمله کند!
🔹 گفتم:
اولا؛ قالب مناسب برای مواقع «رزم»، مثنوی یا قصیده است نه غزل!
ثانیا؛ فرض کنیم که حرف شما واقعیت داشته و آمریکاییها ما را به حملهی نظامی تهدید کرده باشند. بماند که کاشف به عمل آمده که ابَرقدرت دنیا! پیغام و پسغام فرستاده است که واللّه و باللّه قصد حملهی نظامی به شما ایرانیها را نداریم!
حالا گذشته از این حرفها، یک نکته را هیچگاه فراموش نکنید:
💥 هر وقت دیدید که آمریکا ما را به حملهی نظامی تهدید کرد، یعنی اتفاقا نمیخواهد حمله کند 💥
🔺 گفت:
یعنی چه؟ مگر میشود؟
🔹 گفتم:
فرض کنید کسی میخواهد در خیابان کیف شخصی را بدزدد. اولین - نه حتی دومین - موضوعی که رعایت میکند آن است که فرد مقابل متوجه نشود که او قصد دستبرد به کیف وی را در سر دارد. چرا؟ معلوم است؛ تا واکنش احتمالی آن فرد را به حداقل برساند.
پیش از اقدام به حملهی نظامی هوار نمیکشند که میخواهیم به شما حمله کنیم! اولین اصل در آغاز حمله و عملیات نظامی اصل «غافلگیری» است. پس زمانی که آمریکا به تهدید کشوری قدرتمند همانند ایران مبادرت میکند، اتفاقا برعکس، اصلا قصد هجوم نظامی ندارد.
______
🤔 اینکه چرا علیرغم عدم تصمیم ایالات متحده به حملهی نظامی علیه ج.ا.ایران، باز هم گهگاهی به تهدید روی میآورند نیز حکایت و علل خاص خود را دارد که إن شاء الله در یادداشتی دیگر به صورت نوشتاری یا صوتی مفصلا به بدان پاسخ خواهیم داد.
🔰 ادامه خواهد داشت...
@abarshagerd ✍