صحنه بی‌زبان و مدعیان تغییر «اراده‌ تغییر» در صورتِ «فقدان روایت» بی‌بنیاد، بی‌خاصیت و تباه می‌شود 🖊به قلم: حمید ابدی بخش 1⃣ از 3⃣ دهه‌های شصت و هشتاد، دهه‌های ظهور جوشش‌ انقلابی و دهه‌های هفتاد و نود، دهه‌های برملاشدنِ اعوجاج‌ها و نارسایی‌ها در این جوشش‌ها بود. تحوّلات سیاسی سهمگینی که دو دولت‌ توسعه‌گرای سازندگی و اعتدال در دهه‌های هفتاد و نود شمسی بر ما تحمیل کردند و گرد و خاکی که در این معرکه‌های سیاسی به پا شد، اجازه نمی‌دهد نوار تحوّلات آرام و خاموشی را که در زیر پوست نیروهای حزب‌اللهی جریان داشت، به درستی بنگریم؛ تحوّلاتی که در تکوین آرایش فکری سیاسی نیروهای حزب‌اللهی و انقلابی بسیار تعیین‌کننده است و ما اگر در صدد گشایش راهی به آینده جمهوری اسلامی هستیم، باید میلیمتری و با ذرّه‌بین اتفاقات این دو دهه را ـ نه فقط در رخدادهای سیاسی، بلکه در میانِ خُرده‌حوادثی که در لایه‌های پایین‌دستی نیروهای انقلابی در جریان بود ـ دنبال کنیم. خاطرات دهه‌‌ نود را که مرور می‌کنم، تکان‌دهنده‌ترین حادثه آن را انتخابات مجلسین(شورا و خبرگان) در اسفند سال 1394 می‌یابم. در این انتخابات، لیست اصولگرایان تهران در انتخابات مجلس، نتیجه را سی ـ هیچ به لیست اصلاح‌طلبان واگذار کرده بود(سرلیست اصولگرایان، دکتر حداد عادل نفر سی و یکم انتخابات شده بود) و از آن بدتر، لیست علمای انقلابی با سرلیستی آقای جنّتی در برابر لیستی که آقای هاشمی‌رفسنجانی در راس آن قرار داشت، پانزده ـ یک شکست خورد و تنها آقای جنّتی بود که به عنوان نفر شانزدهم تهران توانست به مجلس راه یابد. این همه در حالی رخ داده بود که مقدمات امضای قرارداد برجام در همان سال انجام شده بود و رهبری پیش از انتخابات ـ برخلاف رفتار متعارف ایشان ـ صراحتاً تذکّر داده بودند که به «لیست انگلیسی» (منظور لیست پیروز انتخابات که مورد تایید رسانه‌های انگلیسی بود) رای ندهید. بعد از انتخابات هم رهبری از این سخن خود کوتاه نیامدند و در اوّلین دیدار با مجلس خبرگان، صراحتاً فرمودند که رای نیاوردن و نبودن آیت‌الله یزدی و آیت‌الله مصباح یزدی(که کاندیدای خبرگان تهران بودند)، برای مجلس خبرگان «خسارت» است. شکست سنگین انتخابات 1394، بیش از پیامدهای سیاسی، به تکانه‌های معرفتی جدّی منجر شد؛ تکانه‌هایی که با ظهور دولت اعتدال تا حدّی پیش‌لرزه‌هایش احساس شده بود. مباحثی همچون «غرب‌شناسی انتقادی»، «علم دینی»، «مطالعات تمدنی» و ... که در دهه هشتاد در محافل فکری و فرهنگی نیروهای انقلابی رونق داشت، با فروکاهشی در اعتبار اجتماعی رو به رو شد و دیگر کمتر مورد اعتنا و استقبال قرار گرفت. گفتاری که به مرور در حال شکل‌گیری بود، بر «واقع‌گرایی»، دوری از حرف‌های انتزاعی و رو به شدن با «واقعیتِ جمهوری اسلامی» تاکید داشت. وجهِ ایجابیِ این گفتار، راه خود را در فضای سیاست‌گذاری و حکمرانی و حل مسئله‌های اداره جمهوری اسلامی یافته بود و وجهِ سلبیِ آن، تحت تاثیر ادبیات علوم اجتماعی انتقادی، عمدتاً به نقد مظاهر نئولیبرالیسم در جمهوری اسلامی اختصاص یافت. وجه انتقادیِ عمومی‌تری و مخرّب‌تری هم بود که افشای اسناد فساد و تبعیض و ... را دنبال می‌کرد و گمان می‌برد که این‌گونه، حزب‌الله را به جایِ سرخوش بودن با آرمان‌های آسمانی، با واقعیت‌های جمهوری اسلامی رو به رو می‌کند.