24.35M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل سوم) 🔸علاوه بر شنیدن، می‌دانستم مثلاً کجای حیاط بیمارستان دارند صحبت می‌کنند. بعد صداها تمام شد به اندازه پلک بر هم زدنی همه چی سیاه شد، یک جای تاریک تاریک بودم. احساس می‌کردم دارم از زمین کنده می‌شوم، مثل آسانسوری که داره با سرعت شما را بالا می‌برد. 🔸چشم باز کردم دیدم همه جا برف بود، سراسر سفید، دست و پایی از خودم نمی‌دیدم ولی پشت سرم را می‌توانستم ببینم. یک قدرتی می‌گفت: باید این مسیر را بروی و نباید بایستی به اجبار... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Rr2YO 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links