‍ *🌷باشهدا🌷* چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند دو ساعت گذشته بود و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده بود وعرق از سر و صورتشان می ریخت که یک بسیجی لاغر و کم سن و سال اومد طرفشون وخسته نباشیدی گفت وشروع کرد به آنها کمک کردن کارشان تا ظهر طول کشید وقتی همه چیز تمام شد سربازها پی فرمانده گشتند تا رسید را امضا کنند که همان بسیجی لاغر اندام که از صبح کمکشان میکرد عرق دستش را با شلوار پاک کرد رسید را گرفت پایینش را امضا کرد ونوشت: فرمانده مهدی زین الدین آنها از تعجب شوکه شده بودند تازه فهمیده بودند بسیجی که از صبح به آنها کمک کرده خود فرمانده بوده *شهدا اینگونه بودند* *🌷شهیدمهدی زین الدین🌷* ❤❤@abbass_kardani❤❤