📝 داستان بادکنک ها! روزی پروفسور به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک داد و به آنها گفت بادکنک ها را باد کنند و اسم خودشان را روی آن بنویسند و در راهرو بیندازند. پروفسور تمام بادکنک ها را با هم مخلوط کرد. سپس به دانشجویان گفت ۵ دقیقه فرصت دارید تا بادکنک خودتان را پیدا کنید. با وجود یک جست و جوی پرتکاپو، هیچکس نتوانست بادکنک خودش را پیدا کند. در این هنگام، پروفسور به دانشجویان گفت اولین بادکنکی که پیدا می کنند را به کسی که نامش روی آن نوشته شده است بدهند. قبل از اینکه ۵ دقیقه به پایان برسد، همه دانشجویان بادکنک های خودشان را پیدا کردند. پروفسور به دانشجویان گفت: "این بادکنک‌ها مانند خوشحالی‌ است. اگر هر کسی به دنبال خوشحالی خودش باشد، هیچکس آن را پیدا نخواهد کرد. اما اگر ما به خوشحالی دیگران اهمیت بدهیم… خوشحالی خودمان را هم پیدا خواهیم کرد."  دعا برای دیگران کنید تا دعاتون مستجاب شود ╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮   @abjad_mahdi ╰═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╯