هدایت شده از علی مقدم
یارقیه مددی چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته دیگر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم ۲ محرم ۱۴۴۶ ۱۸ تیر ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam