با گریه بهتر میکنم حال جهانم را
سر میکشم تا آخر سم استکانم را
با تو نشد عاشق بمانم مرگ بهتر بود
دنیا گرفت انگار با دست تو جانم را
مانند پاییزی که دارد میکند کوتاه
عمر زمستان بلند گیسوانم را
تقویم ها را کوک کردم روی تنهایی
با وقت تو تنظیم کردم پس زمانم را
تلفیق من با تو شبیه آب و آتش بود
میزان من کج کرده کل کهکشانم را
حافظ کدامین فال تو اینگونه بد آمد
دیگر نخواهم دلبر ابرو کمانم را !
یک قرن بارانم خیابان های بی چترم
آتش زده سرمای دستت استخوانم را
دلتنگ دست گرم و عاشق پیشه ای هستم
چتری که آبی تر ببینم آسمانم را
◾
تاوان سخت دل سپردن... شعر گفتن نیست
چیزی به اسم زندگی بسته دهانم را
زمستان95
@aboajor