نارنجک رهاشده در افغانستان و باکو حقیقت ماجرا این است که دشمن صهیونیسم و ایالات متحده آمریکا حوزه ی جغرافیایی جدیدی را برای تنش و بحران انتخاب کردند و با رهاسازی افغانستان برای طالبان، یک نارنجک را در حوزه ی آسیای میانه رها کرده اند. نارنجک هوشمندی که قرار است با امنیت زدایی،طرح های بزرگ تجاری و اقتصادی کشورهای رقیب غرب و صهیونیسم و از آن بالاتر با جنگ نرم، ارزش های تمدنی ایران اسلامی را تضعیف کند. آنچه مهم است این است که ضامن این نارنجک یعنی طالبان در دستان هرکه باشد در دست ما نیست کسانی که آن را رها کردند برای دوران بعدِ رهاسازی نیز برنامه ریزی های زیادی کردند. حوادث افغانستان و جنوب قفقاز یک سناریوی ترکیبی هدفمند از طرف صهیونیسم و آمریکا است که برای طراحی برنامه های تخریبی جدید بر علیه ایران اسلامی تنظيم شده است، به خاطر تغییر حوزه ی جغرافیایی نقشه ی دشمن ، بازیگران آن از عربستان، امارات و بحرین به جمهوری باکو، ترکیه و طالبان تغییر کرده است و الا دشمن همان دشمن است و سال ها آن را در قامت عربستان و جوجه های منطقه ای دیدیم و سالها در سوریه و عراق با آن ها جنگیدیم. کریدور شمال_جنوب یکی از همان طرح ها است که دشمن از طریق برهم زدن قواعد میدان، می خواهد این طرح بزرگ را به تاخیر بیندازد، یا ایران را از این مسیر حذف کند یا اینکه اصلا اجازه ی راه اندازی این کریدور موازی با کانال سوئز را ندهند. از دریچه ی پاکستان اگر به کریدور شمال جنوب نگاه کنیم این کریدور بسیار معقول و متصور است و دقیقا همان ویژگی ها و امتیازات کریدور شمال_جنوب از طریق ایران را دارد (از حیث کاهش زمان برای رسیدن به اروپا وکاهش هزینه ها که در این دو ویژگی از کانال سوئز به صرفه تر است). پاکستانی ها این کریدور را می توانند از طریق افغانستان _ترکمنستان_دریای خزر_باکو_تفلیس_ترکیه _اروپا راه اندازی کنند و بندر گوادر که توسط چینی ها درحال توسعه هست و اتفاقا این مسیر به خاطر کریدور سین کیانگ_کشمیر_ بندر گوادر برای چینی ها بسیار مقرون به صرفه است نیز در مسیر احتمالی پاکستان نقش بسیار مهمی خواهد داشت. اساس صحبت بنده این است که بیایید به حوادث مرزهای شرق و شمال غرب کشور با همان حساسیت هایی که در سایر چالش های منطقه ای داشتیم نگاه کنیم. این منطقه رقبای دیگری هم دارد که آن ها بیکار ننشستند، آن ها دوشادوش ما و در حوزه های مختلف پیشرفت های زیادی در حوزه های امنیتی و دفاعی واقتصادی و فرهنگی داشتند و الان از رقبای جدی ما در حوزه های مذکور هستند. ترکیه رقیب بلامنازع ما درمنطقه هستند و در حوزه هایی نظیر فرهنگ و تجارت از ما سبقت گرفته اند. جای سوال است که ما چه کم کاری هایی داشته ایم که الان در پرونده ی افغانستان دستمان خالی مانده است و به غیر از گفتار درمانی، اهرم های فشار خود و از همه بالاتر پایگاه مردمی این کشور را از دست داده یا درحال نزدیک شدن به این بحران هستیم؟ در شمال غرب کشور، چه جریان هایی نسبت به طرح های مختلف امنیتی و اطلاعاتی در خاک جمهوری باکو برای مقابله با رژیم صهیونیستی مخالفت کردند که امروزه پایگاه اجتماعی ما در جمهوری باکو دچار جنگ نرم گسترده ی صهیونیسم و تیم الهام علی اف شده است؟ و فراتر از آن خاک این کشور، منشاء خطرات امنیتی رژیم صهیونیستی و افزایش خیره کننده ی پان ترکیسم در استان های آذری شده است؟ این ها گره هایی است که ممکن است سوال بسیاری از دغدغه مندان انقلاب اسلامی باشد. این روزها افغانستان با صحنه های دهشتناکی روبه رو است، از کوچ اجباری گرفته تا جنایت جنگی برعلیه شیعیان و مهاجرت میلیون ها نفر از این کشور که در درحال وقوع است. هرچه گزاره های تمدن نوین انقلاب اسلامی را مرور می کنم می بینم ما در مساله ی افغانستان در کنار پایگاه تمدنی خود قرار نگرفتیم ، یعنی آن ها این احساس را دارند که ایران اسلامی با آن آرمان های ارزشمندی که دارد در کنارشان نیست. خلاصه ی کلام این است که نارنجکی به نام طالبان و باکو تنها برای کسانی که ضامن آن را دراختیار دارند امن خواهد بود، تروریسم محصول جدید آمریکا در افغانستان است که نتیجه آن را در عملیات داعش در شاهچراغ شیراز دیدیم ابوقاسم