علی (ع) که مشغول محاسبه بود، سر برداشت و جواب سلام آن دو را داد و گفت بنشینند
آن دو جلوس کردند و علی (ع) پرسید: «آیا با خود من کار دارید؟ طلحه گفت: «بلی» علی (ع) برخاست و چراغی را که در گوشه اتاق بود آورد و آن را با نور چراغی که در کنارش بود، مشتعل کرد و بعد چراغ اول را خاموش نمود
طلحه حیرت زده پرسید: «یا علی برای چه چراغ را تغییر دادی؟ علی گفت: «قبل از ورود شما من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم؛ لذا چراغ بیت المال را روشن کردم و
اینک که شما با خود من کار دارید،من نمیتوانم روغن چراغ بیت المال را برای کار خصوصی خود به مصرف برسانم
طلحه و زبیر بعد از شنیدن این حرف نظری معنی دار با هم مبادله کردند و به زبان حال به هم فهماندند که کنار آمدن آنها با چنان مردی خیلی دشوار است...
📚 خداوند علم و شمشیر
🌱|
@abokosar313