♨️ در محاصرهی جنود ابلیس
۱. دوازده آبان ۱۴۰۱. روحالله عجمیان. تنها در میان گلهی گرگهای مدعیِ زندگی و آزادی. هرزههای افسارگسیخته، با هرچه که توانستند به جانش افتادند و عقدهها و کینههای خویش را گشودند. سرشار از غضب و نفرت، آنچنان بر پیکرش زخم و جراحت نواختند که جان سپرد. از زندگی و آزادی سخن گفتند اما رذالت و انسداد به ارمغان آوردند. یک مرگ طبیعی را با دویست مرگ خونین، جبران کردند؛ اینچنین است بازی حماقت. لجنهای فاضلاب اینستاگرام، هنری جز رکیکگویی و پردهدری و برهنگی ندارند. به روحالله که رسیدند، آدمکشی را نیز تجربه کردند؛ آشکارا در خیابان. ذرهذره، طعم مرگ به روحالله چشانیدند.
۲. اینک، همانها حرفهای شدهاند در سوداگری بدن. خیابان را با عفونتهای متعفن وجودشان، مسموم کردهاند. درس بیحیایی و بیشرمی آموختهاند و چرکهای نفسانیشان را در عرصهی عمومی پراکندهاند. به غایت، حقیر و بیمقدارند که بدن به چشمهای بیگانه میفروشند و عفت به حراج مینهند. متجاهران به فسق، بسی دور هستند از رحمت الهی. جامهی بندگی دریدهاند و زنانهگیشان را به نگاههای حریص، فروختهاند. با حکم خدا، وداع کردهاند و دعوت ابلیس را در آغوش کشیدهاند. به اصحاب تمدن ضالهی غرب پیوستهاند و از عهد فطری گسستهاند. از زن، ملعبهی خیابانی ساختهاند؛ بدنبسنده و جنسی و متظاهر. در نزد اینان، زندگی یعنی لذت و اباحهگری و آزادی یعنی هرزگی و ولنگاری. گویا خدایی در میان نیست و اگر هست، بیحکم و خاموش است. حاصل چنین اوهامی میشود انسان خویشبنیاد و خودمختار.
مهدی جمشیدی
📣 کانال فریاد ابوذرها